دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

لبت

وقتی که لبم به بوسه ای قانع شد
در راه اراده‌ی خودش قاطع شد

قانون اساسی دلم گفت ببوس
شورای نگهبان لبت مانع شد

عباس صادقی زرینی

پ ن: مطلب دیگری که در این حوالی ها بود.


حوالی: شعر, رباعی, طنز, عاشقانه
+ انتشار یافته در  شنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 12:30  توسط احسان جمشیدی   | 

باران

زدم به جاده عشقت پیاده در باران
به شوق لحظه دیدار ساده در باران

در این طراوت نمناک در دلم سبز است
امید حادثه‌ای فوق‌العاده در باران

ببین که آینه بی‌قراری‌ام شده است
زلال‌ِ صورت نمناک جاده در باران

ز پشت پنجره کلبه‌ات نگاهی کن
ببین چه سبز بهار ایستاده در باران

اشاره‌ای، که گره خورده بر نگاهت باز
نگاه مرد دل از دست داده در باران

ز بی‌تفاوتی‌ات، ای پری قصه من!
شکست شوکت یک شاهزاده در باران -سیدمحمد بابامیری-

سلام این روزها اولین باران شهرمان را نوازش می کند. دیروز بی چتر دانشکده رفتم بی جهت کمی هم راه رفتیم حسابی خیس شدیم...

من : دهکده ها نبض حقایق هستند
او : مردم ده با تو موافق هستند
ناگاه صدای خیس رعدی پیچید:
باران که بیاید همه عاشق هستند. - ایرج زبردست -

باران بارید من دیدم که خیلی ها در باران حتی آ دم! نمی شوند چه رسد به عاشق...

زیر باران بیا قدم بزنیم
حرف نشنیده ای به هم بزنیم

نو بگوییم و نو بیندیشیم
عادت کهنه را به هم بزنیم

و ز باران، کمی بیاموزیم
که بباریم و حرف کم بزنیم ... - مجتبي كاشاني -


حوالی: شعر, غزل, رباعی, سیدمحمد بابامیری
+ انتشار یافته در  یکشنبه دوازدهم آبان ۱۳۹۲ساعت 18:22  توسط احسان جمشیدی   | 

ماهم دلِ مان خوش است آدم هستیم!

دو رباعی از بیژن ارژن - کتاب چهل کلید

بی چاره تر از آدم و عالم هستیم
ماتم زده ای مثل محرّم هستیم
نه گندم و نه یار گندم گونی
ماهم دلِ مان خوش است آدم هستیم!

عشقش گویند و جز هوس نفروشند
گل های بدون خار و خس نفروشند
پیداست چه قدر آسمانش آبی ست!
جایی که پرنده بی قفس نفروشند


حوالی: شعر, رباعی, آدم, گندم
+ انتشار یافته در  یکشنبه سوم شهریور ۱۳۹۲ساعت 20:1  توسط احسان جمشیدی   | 

همچنان وعده ی بخشایش شاهنشاهش ...

+بيزارم از اين زندگي سودايي
از اين همه دلبستگي دنيايي

اي کاش دلم خوشه اي از گندم بود
در دست گرسنگان آفريقايي - میلاد عرفان پور -

رمضان آمد برای ما که درک مان پایین است رمضانها فقط گرسنگی معنی می یابد... تا ...


حوالی: شعر, رباعی, رمضان
+ انتشار یافته در  چهارشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۲ساعت 21:0  توسط احسان جمشیدی   | 

غم

پاک است و زلال مثل دریا دل تو
باید ز دلم پل بزنم تا دل تو

امروز چقدر بی امان می باری
ای ابر بگو چه کرده غم با دل تو

علی رضا شفیعی

پی نوشت: ابرها غمگیند ولی شانه ای برای گریه پیدا نمی کنند
پی نوشت: اینجا وبلاگی شخصی است و هر آنچه را بپسندم در آن قرار می دهم و ...


حوالی: شعر, رباعی, ایر, غم
+ انتشار یافته در  پنجشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۱ساعت 16:54  توسط احسان جمشیدی   | 

یا ایتهاالنفس!

برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم

در عرش صدای«ارجعی...»پیچیده ست
یا ایتهاالنفس! بیا برگردیم

میلاد عرفان پور از کتاب پادشهر

شهادت امام جعفر صادق (ع) تسلیت باد


حوالی: شعر, رباعی, نفس, خدا
+ انتشار یافته در  چهارشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۱ساعت 14:11  توسط احسان جمشیدی   | 

سفر مست

بر جاده لمیده،باده در دست، سفر
این مست تر از مست تر از مست، سفر

کی از دل بینوای ما می گذرد؟
وقتی که نماز را شکسته ست، سفر

میلاد عرفان پور از کتاب جشن فراموشی ها


حوالی: شعر, رباعی, سفر, غم
+ انتشار یافته در  پنجشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۱ساعت 18:0  توسط احسان جمشیدی   | 

تبر

تبر درخت

این کیست که با این همه غم می خندد؟
زخمی شده باز دم به دم می خندد
در مرگ چه رازی ست که این کهنه درخت
با هر تبری که می زنم می خندد؟
میلاد عرفان پور از پاییز بهاریست که عاشق شده است
عکس با سایز بزرگ تر


حوالی: شعر, رباعی, تبر, غم
+ انتشار یافته در  شنبه یازدهم شهریور ۱۳۹۱ساعت 20:19  توسط احسان جمشیدی   | 

بی خبری ها

مادام كه عمر من به دنيا باشد
هرجا كه تو باشي دلم آنجا باشد

ديگر خبر از خودم ندارم اي دوست
تا باشد از اين بي خبري ها باشد

میلاد عرفان پور


حوالی: شعر, رباعی, دلتنگی, بی خبری
+ انتشار یافته در  چهارشنبه هشتم شهریور ۱۳۹۱ساعت 20:7  توسط احسان جمشیدی   | 

انسان نخستین

ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من
ای حسرت روزهای شیرین در من

بی مهری انسان معاصر در توست
تنهایی انسان نخستین در من

میلاد عرفان پور


حوالی: شعر, رباعی, انسان
+ انتشار یافته در  چهارشنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:27  توسط احسان جمشیدی   | 

دل ماهیگیر

هر چند به دریا دل ماهی، گیراست
بیچاره اسیر بازی تقدیر است

افتاده میان قایقی فرسوده
از او نگران تر، دل ماهیگیر است

میلاد عرفان پور از کتاب پاییز بهاریست که عاشق شده است


حوالی: شعر, رباعی, قایق, ماهی
+ انتشار یافته در  شنبه سوم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:2  توسط احسان جمشیدی   | 

خاموشی...

خاموش شدم ، سکوتم از غم می گفت
در من کسی از آنچه نگفتم می گفت

راز دل خود به اشک اگر می گفتم
این طفل زبان بسته به عالم می گفت

میلاد عرفان پور


حوالی: شعر, رباعی, راز دل, اشک
+ انتشار یافته در  سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 14:38  توسط احسان جمشیدی   | 

قبرستان...

بي عشق به دور خودمان مي گرديم
بي خود شب و روز در جهان مي گرديم
دنيا قبرستان بزرگي ست که ما
دنبال مزار خود در آن مي گرديم

قبرستان قبر مزار

میلاد عرفان پور

فاضل نوشت:

مرا ز عشق مگویید، عشق گمشده ای است
که هرچه هست ندارم که هرچه دارم نیست

وضع ما در گردش دنیا...

عکسم بی ربط شد اما ...


حوالی: شعر, رباعی, عشق, شرح حال
+ انتشار یافته در  سه شنبه دوم خرداد ۱۳۹۱ساعت 18:39  توسط احسان جمشیدی   | 

کوه...

من کوهم و ماجرای عشقم کهن است
شاگرد دبستانی من کوهکن است

من سنگدلم یا تو ؟ ببین ای دریا!
این رود که پیوسته به تو ، اشک من است
میلاد عرفان پور


حوالی: شعر, رباعی, عشق, کوه
+ انتشار یافته در  چهارشنبه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 16:54  توسط احسان جمشیدی   | 

مداد رنگی هایم

کو آن همه شادی و زرنگی هایم
آن شور و نشاط و شوخ و شنگی هایم

رفتند پرنده های نقاشی من
من مانده ام و مداد رنگی هایم

تصویر با سایز بزرگ جلیل صفربیگی


حوالی: شعر, رباعی, مدارنگی, دلتنگی
+ انتشار یافته در  یکشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 20:13  توسط احسان جمشیدی   | 

خودبین ایم...

در سجده هنوز با تو سرسنگین ایم
دلبسته ی این زندگی رنگین ایم

دیوار وضوخانه پُر از آیینه است
این است که در نماز هم خودبین ایم

مهر آیینه نماز

میلاد عرفان پور


حوالی: شعر, رباعی, خودبینی, نماز
+ انتشار یافته در  جمعه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 12:3  توسط احسان جمشیدی   | 

غم  آمده! پس تو کی میایی ای صبر؟!

تو هدیه ی زیبای خدایی، ای صبر!
با هر دل خسته آشنایی،ای صبر!
 گفتند همانکه غم دهد صبر دهد
غم  آمده! پس تو کی میایی ای صبر؟!

میلاد عرفان پور


حوالی: شعر, رباعی, غم, صبر
+ انتشار یافته در  شنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۱ساعت 18:4  توسط احسان جمشیدی   | 

درباره تنهایی هم حرف زدیم

بیهوده نه از زیاد و کم حرف زدیم
نه لحظه ای از شادی و غم حرف زدیم

تا صبح من و خدا نشستیم و فقط
درباره تنهایی هم حرف زدیم

جلیل صفر بیگی


حوالی: شعر, رباعی, دلتنگی, خدا
+ انتشار یافته در  شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۰ساعت 14:31  توسط احسان جمشیدی   | 

برادر بخوریم...

گفتیم چقدر چوب باور بخوریم

حرص پدر و غصه ی مادر بخوریم

ربطی نه به گرگ دارد این قصه نه چاه

مجبور شدیم تا برادر بخوریم

جلیل صفربیگی


حوالی: شعر, رباعی, غمگین, روزگار
+ انتشار یافته در  یکشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۰ساعت 15:15  توسط احسان جمشیدی   | 

بهارا...

پس از او نیز  نامش را نگهدار
شکوه صبح و شامش را نگهدار

زمستان پیرمردی سالخورده است
بهارا !  احترامش را نگهدار

میلاد عرفان پورزمستان بهار


حوالی: شعر, رباعی, غمگین, زمستان
+ انتشار یافته در  یکشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۰ساعت 13:35  توسط احسان جمشیدی   | 

یک روز به دیدار شما می آیم

اینجا فوران زندگی...آنجا مرگ

مانده ست در انتظار انسانها مرگ

«یک روز به دیدار شما می آیم»

این نامه برای زنده ها 
                                                امضا:مرگ

میلاد عرفان پور مقدمه کتاب پاییز بهاریست که عاشق شده است


حوالی: شعر, رباعی, غمگین
+ انتشار یافته در  دوشنبه هشتم اسفند ۱۳۹۰ساعت 16:57  توسط احسان جمشیدی   | 

در حافظه‌ام جشن فراموشی هاست...

در حنجره،‌ های و هوی خاموشی هاست

چشمم همه پرده خطاپوشی هاست

تا کینه به دل راه نیابد، هر شب

در حافظه‌ام جشن فراموشی هاست

میلاد عرفان پور


حوالی: شعر, غمگین, رباعی
+ انتشار یافته در  جمعه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۰ساعت 12:6  توسط احسان جمشیدی   | 

تنهایی من چند برابر شده است

با تو دل من پر از کبوتر شده است

حال من و شعرهام بهتر شده است

حالا تو منی و من تو هستم با تو

تنهایی من چند برابر شده است

جلیل صفر بیگی

جلیل صفربیگی واران


حوالی: شعر, رباعی, غمگین, تنهایی
+ انتشار یافته در  چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۰ساعت 18:56  توسط احسان جمشیدی   | 

افسوس که هیچ بودم

در خیل تو خواستم سواری باشم

در لشگر تو طلایه داری باشم

افسوس که هیچ بودم آنقدر که باد

نگذاشت در این هوا غباری باشم

علی محمد مودب

علی محمد مودب


حوالی: شعر, رباعی, غمگین
+ انتشار یافته در  یکشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۰ساعت 11:49  توسط احسان جمشیدی   | 

بر سنگ مزار خود کسی گریه نکرد

میلاد عرفان پور

در سوگ بهار خود کسی گریه نکرد
بر آخر کار خود کسی گریه نکرد 
جز سنگ تراش پیر این آبادی
بر سنگ مزار خود کسی گریه نکرد

میلاد عرفان پور 


حوالی: شعر, رباعی, غمگین
+ انتشار یافته در  دوشنبه سوم بهمن ۱۳۹۰ساعت 11:39  توسط احسان جمشیدی   | 

یک عمر...

یک عمر پس انداز پدر تردید است

چیزی که نیندوخته ایم امید است

صندوقچه ی جواهرات مادر

جفتی صدف پر آب مروارید است

جلیل صفربیگی


حوالی: شعر, رباعی, غمگین
+ انتشار یافته در  سه شنبه بیست و هفتم دی ۱۳۹۰ساعت 10:27  توسط احسان جمشیدی   | 

رباعی ...

شهر آینه دار می شود با یک گل
پروانه تبار می شود با یک گل

گفتند نمی شود ولی می بینند
یکروز بهار می شود با یک گل
***
یک ذر‌ّه از آفتاب باقی مانده است
در جام کمی شراب باقی مانده است

هر قطرة خون به قاصدکها می‌گفت
گل رفته ولی گلاب باقی مانده است

هادی فردوسی
حوالی: شعر, رباعی, انتظار, هادی فردوسی
+ انتشار یافته در  پنجشنبه هشتم دی ۱۳۹۰ساعت 15:33  توسط احسان جمشیدی   | 

یک بار نشد عقربه های ساعت یک دور به اتفاق با هم بزنند

هر لحظه دم از نفاق با هم بزنند
یا حرفی از این سیاق با هم بزنند

یک بار نشد عقربه های ساعت
یک دور به اتفاق با هم بزنند

بیژن ارژن
حوالی: شعر, رباعی, بیژن ارژن
+ انتشار یافته در  شنبه سوم دی ۱۳۹۰ساعت 14:27  توسط احسان جمشیدی   | 

می خوابم و وقت عشق بیدارم کن

سنگین شدم از خویش سبکبارم کن
از عطر نسیم صبح سرشارم کن

دل خسته ام ای عزیز! دلخسته عزیز!
می خوابم و وقت عشق بیدارم کن

عبدالرحیم سعیدی راد
حوالی: شعر, رباعی, عبدالرحیم سعیدی راد
+ انتشار یافته در  یکشنبه بیستم آذر ۱۳۹۰ساعت 17:8  توسط احسان جمشیدی   | 

انار

غمگین نشد از این که به او تاخته اند
یا اینکه به جانش تبر انداخته اند

وقتی جگر انار خون شد که شنید
از شاخه ی او چوب فلک  ساخته اند

انار وقتی جگر انار خون شد

میلاد عرفان پور


حوالی: شعر, رباعی, میلاد عرفان پور, شعروگرافی
+ انتشار یافته در  چهارشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۰ساعت 18:52  توسط احسان جمشیدی   | 

ما شیشه ی عطریم بگویید به سنگ

با دشمن خویشیم دمادم در جنگ
او با دم تیغ آمده ما با دل تنگ

ما رود مدامیم بگویید به تیغ
ما شیشه ی عطریم بگویید به سنگ
میلاد عرفان پور
حوالی: شعر, رباعی, غمگین, جنگ
+ انتشار یافته در  چهارشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۰ساعت 18:34  توسط احسان جمشیدی   | 

بر می خیزیم

با اینکه شکسته ایم برمی خیزیم
عهدی ست که بسته ایم :بر می خیزیم

هروقت که نام عشق را می خوانند
هر جا که نشسته ایم بر می خیزیم

هادی فردوسی
حوالی: شعر, رباعی, هادی فردوسی
+ انتشار یافته در  شنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۰ساعت 16:52  توسط احسان جمشیدی   | 

یک رباعی از میلاد عرفان پور

ماه از سر شب تو را تماشا مي کرد
باران به زمين ، نام  تو انشا مي کرد

بر کار دل ما گره انداخت نسيم
وقتي گره زلف تو را وا مي کرد
میلاد عرفان پور
حوالی: شعر, رباعی, میلاد عرفان پور
+ انتشار یافته در  چهارشنبه هجدهم آبان ۱۳۹۰ساعت 21:0  توسط احسان جمشیدی   | 

خوشبخت شما که مرگ را زیسته‌اید

آن‌سان که درخت، برگ را زیسته‌اید
در عریانی، تگرگ را زیسته‌اید

بیچاره به ما که زندگی را مردیم
خوشبخت شما که مرگ را زیسته‌اید

بیژن ارژن
حوالی: شعر, رباعی, بیژن ارژن
+ انتشار یافته در  یکشنبه هشتم آبان ۱۳۹۰ساعت 16:22  توسط احسان جمشیدی   |