داس مه نو
مزرع سبز فلک نیز تجاری شده است.
غلامرضا طریقی - به جهنم
حوالی: شعر, تک بیت, به جهنم, غلامرضا طریقی
_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من
غلامرضا طریقی - به جهنم
سرطانی ام، به قولی که نداده ای عمل کن
به بهانه ی مداوا علنا مرا بغل کن!
سریال زندگی را دو-سه صحنه مبتذل کن!
چه غمت ؟ که در جهنم به نفس نفس می افتم؟
که من از هوای گرمش به همین هوس می افتم!
توکه پیش من نباشی، به دَرَک که پس می افتم!
به خدا اگرچه شوری به تن شریف من نیست!
تو اگر طبیب باشی سرطان حریف من نیست!
دو-سه سکته هم حریف بدن ضعیف من نیست!
تو از آن طبیب هایی که فروختی دوا را!
چو نیامدی و مُردم«تو و دوستی خدا را»
«به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را!»
غلامرضا طریقی - ایمان بیاورید به تمدید فصل سرد (شعری با بیت های سه مصرعی تحت عنوان سه گانی در کتاب)
دو خواهرزاده دارم یکی شان را که قبلاً در اینجا معرفی کردم حدود سه ساله است و من را این طور صدا می کند دایی ایسان دکتر بیشعور بی لی(= بی لیاقت) خیلی حق دارد...
آن یکی شان امسال کلاس اول است و دوبار دیکته عنوان این دو + + پست وبلاگ را اشتباه نوشته است (اصلاً به همین دلیل آن را برای عنوان آن پست ها انتخاب کردم و ارتباط آن با قطار )
این ترم هم تمام شد مدتی وقت خالی دارم اینجا می نویسم در همین پست و پست های بعدی
بس است هر چه زمين از من و تو بار کشيد
چگونه می شود از زندگی کنار کشيد ؟
چقدر می شود آيا به روی اين ديوار
بجای پنجره نقاشی بهار کشيد ؟
برای دور زدن در مدار بی پايان
چقدر بايد از اين پای خسته کار کشيد ؟
گلايه از تو ندارم چرا که آن نقاش
مرا پياده کشيد و تو را سوار کشيد
حکايـت من و تو داستان تکه يخی ست
که در برابر خورشيد انتظار کشيد
ادامه شعر غلامرضا طریقی در ادامه مطلب