دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

دشمن

ترس آن دارم زبانم دشمنم باشد
هر که را از خود بدانم دشمنم باشد

آستینم لانه ی مار است...می ترسم
هر که را می پرورانم دشمنم باشد

شک ندارم غیر از این چشمان سرگردان
دست های ناتوانم دشمنم باشد

هیچ فکرش را نمی کردم که بعد از این
هر که پابندش بمانم دشمنم باشد

دست بردار از سرم ای شعر، می ترسم
آه، می ترسم زبانم دشمنم باشد

باورت شاید نباشد دیده ام حتی
بهترینِ دوستانم دشمنم باشند

سایه ای دارد می آید سمت من، او کیست؟
دوست یا دشمن؟ گمانم دشمنم باشد

مریم سقلاطونی


حوالی: شعر, غزل, مریم سقلاطونی, تلمیح
+ انتشار یافته در  یکشنبه ششم اسفند ۱۳۹۱ساعت 12:24  توسط احسان جمشیدی   | 

تو

تو مهربانتر از آنی که فکر می کردم
درست مثل همانی که فکر می کردم

شبیه ... ساده بگویم کسی شبیهت نیست
هنوز هم تو چنانی که فکر می کردم

تو جان شعر منی و جهان چشمانم
مباد بی تو جهانی که فکر می کردم

 تمام دلخوشی لحظه های من از توست
تو آن آن زمانی که فکر می کردم

درست مثل همانی که در پی ات بودم
درست مثل همانی که فکر می کردم
 
مریم سقلاطونی


پا!!!نوشت:امروز امتحان فیزیولوژی داشتم بعد از ۶ روز مطالعه سنگین فکر نمی کردم اینقدر بد بشم هنوز که چیزی معلوم نیست اما ...

تو این چند روز این بیتها زیاد تو ذهنم بود گفتم بگم به یکی خالی شم

جام می نزد من آورد و بر آن بوسه زدم/ آخرین مرتبه مست شدن اخلاق است "فاضل"یکی بود که فکر کنم بایستی کمی... البته خودمم باید کمی اخلاقمو بهتر کنم

در پیرهن کاغذی ام جانی هست/در سینه ی سنگی من ایمانی هست
خاکی بودم به گریه سنگم کردی/زیر باران کیسه سیمانی هست"بیژن ارژن"


حوالی: شعر, غزل, عشق
+ انتشار یافته در  یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۱ساعت 18:27  توسط احسان جمشیدی   |