دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

اشعار غدیر

دشت تا خيمه زد آهنگ خروشيدن را
چاه هم تجربه كرد آتش جوشيدن را

دست خورشيد در آفاق رسالت چرخيد
چنگ زد گيسوي ترديد پريشيدن را

و بيابان چه تبي داشت از انبوه سكوت
تا مبارك كند اين آينه پوشيدن را

عشق ابلاغ شد و حلقه مستان گُل كرد
تازه كرد آن خُم نو، چشمه نوشيدن را

پر شد آغوش غدير از دم «بخٍّ بخٍّ»
تا بكوبد هيجانات نيوشيدن را

عطر «من كنتُ...» و غوغاي «علي مولاه»
قافله قافله راند اين همه كوشيدن را

پروانه نجاتي
حوالی: شعر, مهدي رحيمي, پروانه نجاتي
ادامه مطلب
+ انتشار یافته در  سه شنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۰ساعت 11:22  توسط احسان جمشیدی   |