دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

ناب ترین شعر عاشقانه تویی...

حیات بخش چو خون در رگم روانه تویی
برای زیستنم بهترین بهانه تویی 

ز هم نشینی اهل زمان گریزانم
به آن که می کشدم دل در این زمانه تویی 

به هر کجا که دهد دست خلوتی با دل
نظر  چو باز گشاییم در میانه  تویی

چه جای شکوه ز دوری چنین که می بینم
درون خانه تو و در برون خانه تویی

چنان که  صبح به یاد تو می شوم بیدار
برای خواب شبم خوشترین فسانه تویی 

چو من به زمزمه ی بیخودانه پردازم
کسی که بر لب من می نهد ترانه تویی 

اگر خموش نشینم زبان من باشی
وگر چو شمع بسوزم مرا زبانه تویی 

به عاشقانه سرودن چه حاجت است مرا
چرا که ناب ترین شعر عاشقانه تویی 

امید سبزشدن در دلم نمی میرد
که نخل خشک وجود مرا جوانه تویی

عبادت سحرم غیر ذکر خیر تو نیست
یگانه ای که بود بهتر از دوگانه تویی 
محمد قهرمان

 


بعد نوشت: 9/4/93 سلام ....مجموعه ای از سوتی هایی را که تا همین الان ساعت 2:40 دقیقه امروز دوشنبه داده ام را اگر کنار هم بگذارم اندازه مجموعه سوتی های یک انسان معمولی عاقل و بالغ در طی یک سال می شود (خوب شد بیشترشان در کنار افرادی که دیگر با آنها به این زودی ها سروکاری ندارم رخ داد ؛ هر چند به مقدار کافی در کلاس دکتر بشیری که کمی! استاد بدی نیست !هم به مقدار کافی رخ داد) شاید چون امروز شدید خوابم می آمد و رمضان سطح گلوکز مغزم را پایین آورده بود(آخه یکی نیست بگوید سر صبح بعد از سحری خوردن چه کسی افت قند خون پیدا می کند) این همه شد تعدادشان. خدایا مابقی روز را به خیر بگذران.چند صحنه: (صبح روبروی منزل در مصافحه با یکی از دوستان قدیمی (تعداد فراوان)/پایین تر یکی  از آشنایان خانوادگی (تعداد فراوان)/ یک نفر که .... نمی دانم چرا امروز همین طور آشنایان قدیمی و جدید جلوی راهم سبز می شدند...


یه سوال کمی جدی! راه حلی برای جلوگیری از ریزش مو کسی می دونه ما که از 100 روز مصرف داروی شیمیایی و ... خیری ندیدیم داریم همین طور نامحسوس کچل می شویم


حوالی: شعر, غزل, عاشقانه, ناب
+ انتشار یافته در  دوشنبه نهم تیر ۱۳۹۳ساعت 14:43  توسط احسان جمشیدی   |