دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

دو شعر عاشورایی

بعد از شما به سایه‌ی ما تیر می زدند 
زخم زبان به بغض گلوگیر می‌زدند

پیشانی تمامی‌شان داغ سجده داشت 
آنان که خیمه‌گاه مرا تیر می‌زدند

این مردمان غریبه نبودند، ای پدر 
دیروز در رکاب تو شمشیر می‌زدند

غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار
آتش به جان کودک بی‌شیر می‌زدند

ماندند در بطالت اعمال حجشان 
محرم نگشته تیغ به تقصیر می‌زدند

در پنج نوبتی که هبا شد نمازشان 
بر عشق، چار مرتبه تکبیر می‌زدند

هم روز و شب به گرد تو بودند سینه‌زن 
هم ماه و سال، بعد تو زنجیر می‌زدند

...

قسمتی از یک شعر بلند-علیرضا قزوه


تترون های ژاپنی
عطرهای فرانسوی
برنج های پاکستانی
چای های هندی
در "عزای تو "همه ی جهان جمع اند

ما هم امده ایم ....
با نامه های "کوفی ".....!

چیزی عوض نشده ...
فقط تقویم ها شیک تر شده اند!
و سال هاست دو روز پشت سر هم، "سرخ اند "
می گویی نه
مسلمی بفرست ...
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم !

به یاد لبان تشنه ات
ظهر عاشورا ...
شربت زعفرانی نوشیدیم
در جام های کریستال.....!

شب عاشوراست
چراغ های شهر را خاموش کنید!
بگذارید
آنها که می خواهند کنار دریا بروند؛
بروند .... آن طرف
راه را بر کاروان تو بسته اند ...
این طرف
چه راه بندانی ست جاده شمال ....!

سعید بیابانکی


حوالی: شعر, عاشورا, علیرضا قزوه, سعید بیابانکی
+ انتشار یافته در  یکشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۵ساعت 23:32  توسط احسان جمشیدی   | 

فارمائیدن

این روزها که امتحان خر فارماکولوژی دارم یاد این شعر سعید بیابانکی می افتم.

طبیب نسخه ی درد مرا چنین پیچید
دو وعده خوردن چایی به وقت چاییدن

...

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات 
بخواست جام می و گفت ژاژ خاییدن

...

حکیم کاردرستی به همسرش فرمود
شنیده ایم که درد آور است زاییدن ...

یا این بیت های مثنوی دانشجویی عباس احمدی

بر جوانی خودم آذر زدم                  خر زدم، هی خر زدم، هی خر زدم 1 
چون نتایج آمد اشکم شد روان         فحش دادم بر زمین و بر زمان


ما این یکی امتحان را تا همین حد (صورتی) خر زدیم شاید وصف حال سایر دوستان و امتحانهای دیگر ما این مصراع باشد.


حوالی: شعر, طنز, عباس احمدی, سعید بیابانکی
+ انتشار یافته در  سه شنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۳ساعت 21:17  توسط احسان جمشیدی   | 

تحت تعقیب ...

یک روز  از بهشتت
دزدیده ایم یک سیب
عمری است در زمین ات
هستیم تحت تعقیب

خوردیم در زمین ات
این خاک تازه تاسیس
از پشت سر به شیطان
از روبرو به ابلیس

از سکر نامت ای دوست
با آن که مست بودیم
مارا ببخش یک عمر
شیطان پرست بودیم

حالا در این جهنم
این سرزمین مرده
تاوان آن گناه و
آن سیب کرم خورده

باید میان این خاک
در کوه و دشت و جنگل
عمری ثواب کرد و
برگشت جای اول ...!

سعید بیابانکی


حوالی: سعید بیابانکی, شعر
+ انتشار یافته در  شنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۰ساعت 16:57  توسط احسان جمشیدی   | 

وارونه شد قواعد دنیا مترسکان / جالیز را به مزرعه داران فروختند!

ما را به یک کلاف به یک نان فروختند
ما را فروختند و چه ارزان فروختند

اندوه و درد ازاین که خداناشناس ها
ما را چقدر مفت به شیطان فروختند

ای یوسف عزیز! تو را مصریان، مرا
بازاریان مومن ایران فروختند

یک عده خویش را پس پشت کتاب ها
یک عده هم کنار خیابان فروختند

بازار مرده است ولی مومنین چه خوب
هم دین فروختند هم ایمان فروختند

بازاریان چرب زبان دغل به ما
بوزینه را به قیمت انسان فروختند

وارونه شد قواعد دنیا مترسکان
جالیز را به مزرعه داران فروختند!

سعید بیابانکی
حوالی: شعر, غزل, سعید بیابانکی
+ انتشار یافته در  یکشنبه هشتم آبان ۱۳۹۰ساعت 16:22  توسط احسان جمشیدی   | 

ما که قصد برادری داریم

شکر ایزد فن آوری داریم
صنعت ذره پروری داریم

از کرامات تیم ملی مان
افتخارات کشوری داریم

با "نود" حال می کنیم فقط
بس که ایراد داوری داریم

وزنه برداری است ورزش ما
چون فقط نان بربری داریم

می توانیم صادرات کنیم
بس که جوک های آذری داریم

برف و باران نیامده به درک
ما که باران کوثری داریم!

گشت ارشاد اگر افاقه نکرد
صد و ده تا کلانتری داریم

خواهران از چه زود می رنجید
ما که قصد برادری داریم

ما برای ثبات اصل حجاب
خط تولید روسری داریم

چاقی اصلا اهمیت دارد
ما که ژل های لاغری داریم؟

ما در ایام سال هفده بار
آزمون سراسری داریم

این طرف روزنامه های زیاد
آن طرف دادگستری داریم

جای شعر درست و درمان هم
تا بخواهی دری وری داریم!

چند تا شعبه بانک و دانشگاه
بین مریخ و مشتری داریم

به حقوق بشر نیازی هست
ما که اصل برابری داریم؟

حرف هامان طلاست سی سال است
قصد احداث زرگری داریم

اجنبی هیچکاک اگر دارد
ما جواد شمقدری داریم

خنده اصلا به ما نیامده است
بس که مداح و منبری داریم

تا بدانند با بهانه ی طنز
از همه قصد دلبری داریم

هم کمال تشکر از دولت
هم وزیر ترابری داریم!

سعید بیابانکی
حوالی: شعر, غزل, طنز, سعید بیابانکی
+ انتشار یافته در  یکشنبه هشتم آبان ۱۳۹۰ساعت 16:17  توسط احسان جمشیدی   |