دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

تبریک نوروز91

دو قدم مانده به خندیدن برگ
یک نفس مانده به ذوق گل سرخ
 چشم در چشم بهاری دیگر
تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
 یک سبد عاطفه دارم
 همه ارزانی تان . . .

عید نوروز بر شما مبارک


حوالی: عید نوروز
+ انتشار یافته در  دوشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 13:42  توسط احسان جمشیدی   | 

بهترین آهنگ ها

در صدایت بهترین آهنگ ها را جمع کن
نغمه تنهایی دلتنگ ها را جمع کن

خسته ام از جلوه های رنگ رنگ روزگار
نازنین! جارو بیاور، رنگ ها را جمع کن

رودم، آری می روم، اما تو محض عاشقی
از مسیلم بغض ها و سنگ ها را جمع کن

با تو اقیانوسی آرامم، فقط از ساحلم
دانه دانه لاشه خرچنگ ها را جمع کن

پاییز 1382-تهران علی محمد مودب


حوالی: شعر, غزل, دلتنگی, روزگار
+ انتشار یافته در  دوشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 13:35  توسط احسان جمشیدی   | 

درباره تنهایی هم حرف زدیم

بیهوده نه از زیاد و کم حرف زدیم
نه لحظه ای از شادی و غم حرف زدیم

تا صبح من و خدا نشستیم و فقط
درباره تنهایی هم حرف زدیم

جلیل صفر بیگی


حوالی: شعر, رباعی, دلتنگی, خدا
+ انتشار یافته در  شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۰ساعت 14:31  توسط احسان جمشیدی   | 

دل آن دل دلتنگ شدنها

ديري ست كه دل  آن دل دلتنگ شدنها
بي دغدغه تن داده به اين سنگ شدنها

آه اي نفس از نفس افتاده . كجا رفت
در ناي ني افتادن و آهنگ شدنها

كو ذوق چكيدن ز سر انگشت جنون . كو
جاري به رگ سوخته ي چنگ شدنها

زين رفتن كاهل . چه تمناي فتوحي ؟
تيمور نخواهي شد از اين لنگ شدنها

پاي طلبم بود و به منزل نرسيدم
من ماندم و فرسوده ي فرسنگ شدنها

ساعد باقري


حوالی: شعر, غزل, غمگین
+ انتشار یافته در  پنجشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۰ساعت 18:9  توسط احسان جمشیدی   | 

عشق پرواز بلندي‌ست مرا پر بدهيد

عشق پرواز بلندي‌ست مرا پر بدهيد
به من انديشة از مرز فراتر بدهيد

من به دنبال دل گمشده‌اي مي‌گردم
يك پريدن به من از بال كبوتر بدهيد

تا درختان جوان، راه مرا سد نكنند
برگ سبزي به من از فصل صنوبر بدهيد

يادتان باشد اگر كار به تقسيم كشيد
باغ جولان مرا بي‌در و پيكر بدهيد

آتش از سينة آن سرو جوان برداريد
شعله‌اش را به درختان تناور بدهيد

تا كه يك نسل به يك اصل خيانت نكند
به گلو فرصت فرياد ابوذر بدهيد

عشق اگر خواست، نصيحت به شما، گوش كنيد
تن برازندة او نيست، به او سر بدهيد

دفتر شعر جنون‌بار مرا پاره كنيد
يا به يك شاعر ديوانة ديگر بدهيد

 محمد سلمانی


حوالی: شعر, غزل, غمگین
+ انتشار یافته در  پنجشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۰ساعت 13:0  توسط احسان جمشیدی   | 

عشق، آن نيست كه در شهر فراوان باشد

مثل يك پل كه كمربند خيابان باشد
عشق، آن نيست كه در شهر فراوان باشد

زن زيباي جهان! سبزه ي گريان! تلخ است:
پاي تختت دل گنديده‌ي تهران باشد

دوست دارم ننويسم قلمم مي‌رقصد
دست من نيست، اگر شعر ، پريشان باشد

مثل سهراب نشد شعر بگويم، هرگز!
« واژه بايد خود باد و . . . خود باران باشد»

حافظ از خاكْ درآ تا بنويسي اين بار:
« كه به تلبيس و حِيَل ديو، مسلمان» باشد

به رضايش نرسيدم به خدايش گفتم
دستِ‌كم در غزلم اسم خراسان باشد

تقدیم به ساحت علی بن موسی الرضا (ع)

شعرهاي مريم جعفري آذرماني


حوالی: شعر, غزل, دلتنگی, غمگین
+ انتشار یافته در  سه شنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۰ساعت 15:27  توسط احسان جمشیدی   | 

گرایش به فاضل خوانی

فاضل نظری را دوست دارم خصوصا گریه هایش صحبت از ما امپراتوران است که گداییم گدا...

دو تک بیت از وبلاگ هواداران استاد فاضل

1 - دوست از من پیش دشمن گفت و دشمن پیش دوست
دوست با من دشمنی کرده ست و دشمن دوستی

2 – دلیل عشق فراموش کردن دنیاست
وگرنه بین من و دوست، ماجرایی نیست ...


حوالی: شعر, تک بیت, غمگین
+ انتشار یافته در  یکشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۰ساعت 22:26  توسط احسان جمشیدی   | 

کمترین فایده عشق

راز این داغ نه در سجدة طولانی ماست
بوسة اوست که چون مهر به پیشانی ماست

شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
باز هم پنجره‌ای در دل سیمانی ماست

موج با تجربة صخره به دریا برگشت
کمترین فایدة عشق پشیمانی ماست

خانه‌ای بر سر خود ریخته‌ایم اما عشق
همچنان منتظر لحظة ویرانی ماست

باد پیغام رسان من و او خواهد ماند
گرچه خود بی‌خبر از بوسة پنهانی ماست

فاضل نظری


حوالی: شعر, غزل, غمگین
+ انتشار یافته در  یکشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۰ساعت 22:17  توسط احسان جمشیدی   | 

برادر بخوریم...

گفتیم چقدر چوب باور بخوریم

حرص پدر و غصه ی مادر بخوریم

ربطی نه به گرگ دارد این قصه نه چاه

مجبور شدیم تا برادر بخوریم

جلیل صفربیگی


حوالی: شعر, رباعی, غمگین, روزگار
+ انتشار یافته در  یکشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۰ساعت 15:15  توسط احسان جمشیدی   | 

بهارا...

پس از او نیز  نامش را نگهدار
شکوه صبح و شامش را نگهدار

زمستان پیرمردی سالخورده است
بهارا !  احترامش را نگهدار

میلاد عرفان پورزمستان بهار


حوالی: شعر, رباعی, غمگین, زمستان
+ انتشار یافته در  یکشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۰ساعت 13:35  توسط احسان جمشیدی   | 

ماهي قرمز!

كسي از عمق دريا زد صدايت‌، ماهي قرمز!
و دريا پهن شد در زير پايت‌، ماهي قرمز!

شبي قلاّب ماهي‌گير، دست از دامنت برداشت‌
و كرد آن ترس‌ِ بي‌مورد رهايت‌، ماهي قرمز!

پريدي توي آب و كوسه ها با طعنه پرسيدند:
«تو، با اين كفش‌هاي تابه‌تايت ماهي قرمز!؟»

تصور هم نمي‌كردند جاشوها كه اقيانوس‌
نهنگي زير سر دارد برايت‌، ماهي قرمز!

تو را مي‌خواست قايق‌ران كه هر‌شب تور مي‌انداخت‌

و گرنه داشت دريا بي‌نهايت ماهي قرمز ماهی قرمز Red fish

پانته آ صفایی


حوالی: شعر, غزل, غمگین, دل تنگی
+ انتشار یافته در  چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 13:47  توسط احسان جمشیدی   | 

گل سرخی که بر مزارم نیست

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست
جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست

نهال بودم و در حسرت بهار ولی
درخت می شوم و شوق برگ و بارم نیست

به این نتیجه رسیدم که سجده کردن من
به جز مبارزه با آفریدگارم نیست

مرا ز عشق مگویید، عشق گمشده ای است
که هرچه هست ندارم که هرچه دارم نیست

شبی به لطف بیا بر مزار من، شاید
بروید آن گل سرخی که بر مزارم نیست

فاضل نظری

گل سرخ بر مزار قبر


حوالی: شعر, غزل, غمگین, دل تنگی
+ انتشار یافته در  یکشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 19:20  توسط احسان جمشیدی   | 

نان را از هر طرف بخوانی نان است

وقتی جهان
              از ریشه جهنم

و آدم
      از عدم

و سعی
        از ریشه های یأس می آید

وقتی که یک تفاوت ساده
                                 در حرف
کفتار را
          به کفتر
                   تبدیل می کند

باید به بی تفاوتی واژه ها
و واژه های بی طرفی
                            مثل نان
                                      دل بست

نان را
        از هر طرف بخوانی
                                 نان است

قیصر امین پور
حوالی: شعر, نو, غمگین, دل تنگی
+ انتشار یافته در  چهارشنبه دهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 15:4  توسط احسان جمشیدی   | 

یک روز به دیدار شما می آیم

اینجا فوران زندگی...آنجا مرگ

مانده ست در انتظار انسانها مرگ

«یک روز به دیدار شما می آیم»

این نامه برای زنده ها 
                                                امضا:مرگ

میلاد عرفان پور مقدمه کتاب پاییز بهاریست که عاشق شده است


حوالی: شعر, رباعی, غمگین
+ انتشار یافته در  دوشنبه هشتم اسفند ۱۳۹۰ساعت 16:57  توسط احسان جمشیدی   | 

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویشتن جز گردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر ؟ ای یاقوت بی قیمت !
که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

فاضل نظری  دانلود صدا


حوالی: شعر, غمگین, زمستان, غزل
+ انتشار یافته در  جمعه پنجم اسفند ۱۳۹۰ساعت 23:7  توسط احسان جمشیدی   | 

ماهیانی که اصیل اند در اعماق ترند

عاشقان از گوَن دشت عطش تاق ترند
ماهیانی که اصیل اند در اعماق ترند

دوره ی آینگی سر شده یا آینه نیست؟
مردم کوچه­ی آیینه بداخلاق ترند

واعظا موعظه بگذار که وعّاظ عزیز
به تقلاّی گناه از همه مشتاق ترند

راستی را اگر از نان و خورش نیست خبر
این گدایان ز چه از پادشهان چاق ترند؟

پسران و پدران بی­خبر از حال هم­اند
روز محشر پدران از پسران عاق ترند

بعد از این نام من و گوشه ی گمنامی­ها
که غریبان جهان شهره ی آفاق ترند

اسفند ماه ۱۳۸۷  علیرضا قزوه


حوالی: شعر, غمگین, غزل
+ انتشار یافته در  جمعه پنجم اسفند ۱۳۹۰ساعت 11:26  توسط احسان جمشیدی   | 

مهر کفری که زد آن یار به پیشانی من

باد دامن زده امشب به پریشانی من
و کمر بسته است انگار به ویرانی من

پشت این پنجره چشمی است سراپا دل و گوش
تا شود شاهد فردای پشیمانی من

محو کی می شود از سجده شب های دراز
مهر کفری که زد آن یار به پیشانی من

های های شب و همدردی این جام تهی
می چکد باز در این کوچه بارانی من

می کشد خلوت خاکستریت " خاکستری از " خط غبار
رشته خاطره تا باغ دبستانی من

نیست در آیینه جز ساحل دریای جنون
که در آن نقش شده موج پریشانی من

رشته قصه دراز و شب فرصت کوتاه
صبح آغاز ندارد شب پایانی من

فرزانه قلعه قون
حوالی: شعر, غمگین, غزل
+ انتشار یافته در  دوشنبه یکم اسفند ۱۳۹۰ساعت 17:53  توسط احسان جمشیدی   |