رمضان کشتی نوح است نمانید شماترسم آن است که خود را نرسانید شما
بادبان های شب قدر چنین می گویند
این زمان جانب خورشید برانید شما
همه رفتند، همه جانب خورشید شدند
هان بیایید اگر سوخته جانید شما
سوی آن گنبد و گلدسته سبز ازلی
چون کبوتر همگی دل بپرانید شما
دل من مرده هلا زنده دلان شب قدر
بر دلم فاتحه ای تازه بخوانید شما
...
نیست در شعر شما هیچ امیدی به فروغ
بی خبر از غم و درد اخوانید شما
...
هین بهار رمضان است به دل پردازید
گردی از جان و دل خود بتکانید شما
علیرضا قزوه
سلام. رمضان ما که همه اش درک گشنگی و تغییر ساعات خواب و بیداری شده (و بوده) فقط شب قدری هر سال بود که آن را هم امتحان پاتولوژی ترم می خواهد از ما بگیرد که ان شاالله نتواند. شب های قدر ما را هم فراموش نکنید. یا علی
حوالی:
شعر,
علیرضا قزوه,
رمضانیه,
مذهبی
+ انتشار
یافته در چهارشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۳ساعت 22:32
توسط احسان جمشیدی
|
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
در عرش صدای«ارجعی...»پیچیده ست
یا ایتهاالنفس! بیا برگردیم
میلاد عرفان پور از کتاب پادشهر
شهادت امام جعفر صادق (ع) تسلیت باد
حوالی:
شعر,
رباعی,
نفس,
خدا
+ انتشار
یافته در چهارشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۱ساعت 14:11
توسط احسان جمشیدی
|
پریشانان پری را می پرستند
گدایان گوهری را می پرستند
بت بوداییان از جنس رقص است
اگر نیلوفری را می پرستند
دل ساقی هزاران دور خون شد
که مستان ساغری را می پرستند
اگر جمع پرستوها گسسته ست
بهار پرپری را می پرستند
قیامت را نمی بینند آنان
که صور محشری را می پرستند
خبر از دین مداحان ندارم
خطیبان منبری را می پرستند
سواران پرچمی را می ستایند
دلیران سنگری را می پرستند
چه می دانند اینان از شهیدان
که خون و خنجری را می پرستند
خدا را عالمان و مفتیان هم
کتاب و دفتری را می پرستند
به بیت الله رفتم دیدم این قوم
به جای او دری را می پرستند
گناه از چشم و گوش بسته ماست
که این کوران کری را می پرستند
صدای اعتراضی نیست اینجا
ابوذرها زری را می پرستند
خوشا آنان که دور از این جماعت
خدای دیگری را می پرستند
علیرضا قزوه
حوالی:
شعر,
مذهبی,
سیاسی
+ انتشار
یافته در شنبه هفتم آبان ۱۳۹۰ساعت 19:48
توسط احسان جمشیدی
|