دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

خب

خب 
از شما چه پنهان که من آدم مزخرفی هستم. چیزهایی و کسانی که دوستشان دارم را رها می کنم تا چیزها را یکی بخردشان یا در رودربایستی ببخشمشان یا آنقدر‌ بمانند که خراب شوند و آدم هایشان بروند دنبال زندگیشان؛ حالا چه خوب چه بد.
خب
از شما چه پنهان که تا وسط شهریور بیمارستان دارم و دو امتحان. برای چند روز تعطیلی بی دغدغه می میرم.
خب
...
و شعر: 
چو جان در مجلس تن، پرده ای نیست
بر این راز نمایان، پرده ای نیست
مواظب باش ای دل! تا نیفتی
که در ایوان عالم، نرده ای نیست
سید‌حسن حسینی - بال های بایگانی


حوالی: شعر, سیدحسن حسینی
+ انتشار یافته در  پنجشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۴ساعت 3:59  توسط احسان جمشیدی   | 

مدار بی پايان

اين چند روز تعطيلي ميان دو نيمسال دانشگاهي هم گذشت . هيچ کدام از کارهایی که در برنامه داشتم را اجرا نکردم همه ي روزها با کسالت مرگباري گذشت . دانشگاهي که -در سطح کيفي خوب اگر نگويم خيلي خوب آن- بجاي دانش افزايي جايي براي دلمردگي است يا شايد براي من اين طور است، به قول مرحوم سيد حسن حسيني:
" شاعري وارد دانشکده شد
دم در
ذوق خود را به «نگهباني» داد! "
الان مي فهمم هر چيز که واراداتي باشد و با فرهنگ ما سازگار نباشد و حتي با فرهنگ ما ساخته نشده باشد آن کارکرد اصلي خود را ندارد.بگذريم ما هم که قادر به تغيير شرايط نيستيم فقط مي توانيم آهي بکشيم. آهـ.
این چند روز این بیت در ذهنم به وجود آمد اما هرگز غزل آن تمام نشد مثل خودم. البته این بیت مطلع این ناتمام غزل نیست:
اعتباری ندارد فروتن بودنم
جزرم اما مد ندارم چه کنم!
"وراجی بس است نوبت غزل است"

بس است هر چه زمين از من و تو بار کشيد
چگونه می شود از زندگی کنار کشيد ؟

چقدر می شود آيا به روی اين ديوار
بجای پنجره نقاشی بهار کشيد ؟

برای دور زدن در مدار بی پايان
چقدر بايد از اين پای خسته کار کشيد ؟

گلايه از تو ندارم چرا که آن نقاش
مرا پياده کشيد و تو را سوار کشيد

حکايـت من و تو داستان تکه يخی ست
که در برابر خورشيد انتظار کشيد

ادامه شعر غلامرضا طریقی در ادامه مطلب


حوالی: غلامرضا طریقی, احسان جمشیدی, سیدحسن حسینی
ادامه مطلب
+ انتشار یافته در  جمعه بیستم بهمن ۱۳۹۱ساعت 16:23  توسط احسان جمشیدی   |