دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

مدار بی پايان

بس است هر چه زمين از من و تو بار کشيد
چگونه می شود از زندگی کنار کشيد ؟

چقدر می شود آيا به روی اين ديوار
بجای پنجره نقاشی بهار کشيد ؟

برای دور زدن در مدار بی پايان
چقدر بايد از اين پای خسته کار کشيد ؟

گلايه از تو ندارم چرا که آن نقاش
مرا پياده کشيد و تو را سوار کشيد

حکايـت من و تو داستان تکه يخی ست
که در برابر خورشيد انتظار کشيد

چگونه می شود از مردم خمار نگفت
ولی هزار رقم ديده خمار کشيد ؟

اگر بهشت برای من و تو است چرا
پس از هبوط ، خدا دور آن حصار کشيد ؟

چرا هر آنچه هوس را اسير کرد اما
برای تک تکشان نقشه فرار کشيد ؟

خدا نخست سری زد به جبه منصور
سپس به دست خودش جبه را به دار کشيد

خودش به فطرت ابليس سرکشی آموخت
و بعد نقطه ضعفی گرفت و جار کشيد

غزل ، قصيده اگر شد مقصر آن دستی است
که طرح قصه ما را ادامه دار کشيد !

غلامرضا طریقی


حوالی: غلامرضا طریقی, احسان جمشیدی, سیدحسن حسینی
+ انتشار یافته در  جمعه بیستم بهمن ۱۳۹۱ساعت 16:23  توسط احسان جمشیدی   |