به محض دیدنت از جای برخیزند بیمارانبنا شد با تماشای تو طب دیده درمانی -- سید محمدعلی رضازاده --
این بیت از آن بیت هاست که در گذشته برایم چندان واقعی به نظر نمی رسیدند؛ واقعی منظورم باورپذیر است اما الان سعی و تلاش می کنم که به خودم بقبولانمشان. نه اینکه واقعاً تلاش کنم -تلاش به معنی واقعی کلمه- شاید بهتر است بگویم دلم می خواهد قبولشان کنم. به قول شاعری بی شعر سعی می کنم خرشان شوم خر این شعرها... و بی خیال عقل بی خیال خود بی خیال بی خیال شوم همین.
بگذار سر به سینه من تا كه بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید كه پیش ازین نپسندی به كار عشق
آزار این رمیده سر در كمند را
بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست عشق كدامست غم كجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمری است در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم آن چنان كه اگر ببینمت به كام
خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت
شاید كه جاودانه بمانی كنار من
ای نازنین كه هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون كبوتری كه پرم در هوای تو
یك شب ستاره های ترا دانه چین كنم
با اشك شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب
استاد فریدون مشیری
حوالی:
شعر,
درباره شعر,
فریدون مشیری,
سید محمدعلی رضازاده
+ انتشار
یافته در دوشنبه بیست و نهم دی ۱۳۹۳ساعت 18:39
توسط احسان جمشیدی
|
+ انتشار
یافته در دوشنبه بیست و نهم دی ۱۳۹۳ساعت 15:37
توسط احسان جمشیدی
|
بکُش این را به نگاهی که من آن را بکُشم!کمکم کن همه ی دیده وران را بکُشم!
باید از غیرت عشق تو چو چنگیز مغول
روز و شب یکسره اَبنای زمان را بکُشم!
مثلاً کار من این است که امشب بروم
اصفهان تا به سحر نصف جهان را بکُشم!
صبح از آن جا بپرم بندرعباس و به قهر
تا که آرام شوم پیر و جوان را بکُشم
ببرم عقربه ها را به عقب تا که سرِ
خواندن از ناز تو مرحوم بنان را بکُشم!
یا نه هر طور شده سعی کنم توی دلم
این همه هول و ولا و هیجان را بکُشم
آخرش چاره ام این است گمانم که شبی
خودم این شیفته ی دل نگران را بکُشم!
علی محمد مودب
الان همزمان رادیو 7 نگاه می کنم و گوش می دهم. آمده بودم که چیز دیگری را اینجا بگذارم بر حسب حادثه این را در متن های ذخیره شده یافتم و ولم نکرد...
حوالی:
شعر,
غزل,
ناب,
نه اصلاً ناب ناب
+ انتشار
یافته در پنجشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۳ساعت 23:39
توسط احسان جمشیدی
|
دیگرنه یاس هایِ آویزانِ دیوارِ همسایهمدهوشم می کندنه هیچ آوازِ عاشقانه ی دوریبی قرارمبی تو آن سوی پنجرهبرفی سنگین می بارداین سوی پنجره باران...
عبدالحمید ضيایی
حوالی:
شعر,
نو,
برف,
عاشقانه
+ انتشار
یافته در پنجشنبه هجدهم دی ۱۳۹۳ساعت 20:19
توسط احسان جمشیدی
|
(1)
دکتر گفت: / خیابان ها عروق شهر هستند / اتوبوس ها، گلبول های سرخ و سفید / و میدان اصلی، زندگی را پمپاژ می کند / بعد / هر کسی به کار خودش می رسد / تا هیچ عضوی تعطیل نماند / و شهر یک آناتومی قشنگ باشد برای زمین... / و خوش به حال دنیایی که دکتر نمی خواهد، همین!هومن ربیعی
بعد نویسنده ویلاگ دورفلک در اینجا بعد از یک آسیستول کوتاه آورده:
دکتر! / دکتر! / تمام کن این حرف ها را! / نبض شهر برای که می زند؟ / گلبول های سرخ را اکسیژنی بر دوش نیست / و گلبول های سفید پرچم تسلیم شده اند ــ به جای دفاع / میدان اصلی خودش هم نمی داند برای چه زندگان را پمپاژ می کند / هر سلولی به ساز خودش می رقصد... / کار از دکتر گذشته؛ بایدمرده شور این شهر را ببرد!
(2)
...یکی از همین مرد های همیشه خسته. از همین هایی که از 18 سالگی دویدن را شروع میکنند. و مدام باید عقب باشند. مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند. سربازی، کار، در آمد، تحصیل... همه از مردها همه توقعی دارند. باید تحصیل کرده باشند. پولدار، خوشتیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی... و خدا نکند یکی از اینها نباشند ... اینجا
(3) و (4) از اینجا
مهم ترین ترین تاثیر وسایل ارتباط جمعی نظیر فیس بوک و وایبر و ... بر مردم ما ، گسترش فرصت های غیبت و تهمت پراکنی است. این تکنولوژی ها با گسترش خود بیش از پدید آوردن هر اتفاق بالذاته مدرنی ، سنت دیرین غیبت را در بین مردم ما برجسته تر کرده اند
نکته: مسئولین امر مواظب باشند که در صورت بستن این تنفس گاه ها ، جامعه با مشکلی به نام "غیبت خماری" شدید روبرو خواهد شد.
همیشه باغ شما گرچه بود در مشتم
ولی به برگ گلی هم نخورد انگشتم
مرا ببخش اگر با صدای هق هق خود
سکوت باغ تو را گاه گاه می کشتم
دم تو گرم رفیقا!... دم تو گرم رفیق!
که دشنه بر جگرم می زنی نه بر پشتم
به مشت می فشرم زخم خون چکانم را
خوشا که دست به خون کسی نیاغشتم
رضا شیبانی اصل
هر نوشته یا شعری را که در این دنیای فانی مجازی دوست داشته باشم با کمک فرمان copy و ساخت یک فایل txt و فرمان paste و سپس ذخیره به عنوان موضوع و یا کدگذاری UTF-8 برای خودم خواهم داشت. روحم شاد
حوالی:
شعر,
مطلب دیگران,
رضا شیبانی اصل,
هومن ربیعی
+ انتشار
یافته در یکشنبه چهاردهم دی ۱۳۹۳ساعت 16:21
توسط احسان جمشیدی
|
از روزهای آخر آبان شروع شدده سال پیش بود که باران شروع شد
باریدنش اوایل کار عاشقانه بود
آرام و مهربان و غزل خوان شروع شد
بازار چتر گرم شد و ما قدم زنان
در پارک های شهر ... که توفان شروع شد
توفان نه، باد بود در آغاز باد سرد
بعد از دو هفته بود که توفان شروع شد
توفان شروع شد همه شیشه ها شکست
تغییر ساختار خیابان شروع شد
شهری بدون پنجره روئید از زمین
مانند مسخ بود و... چه آسان شروع شد
***
دیشب که بی مقدمه در شهر ناگهان
توفان نشست و کاهش باران شروع شد
خوش باورانه گفتیم: پائیز هم گذشت!
غافل از اینکه تازه زمستان شروع شد
پانته آ صفایی - دیشب کسی مزاحم خواب شما نبود
زیاد خواب ، رویا یا کابوس نمی بینم. شاید هر سال یکبار و آن هم با سه موضوعی که هیچ گاه تغییر نمی کردند موش ، عقرب و مار. اما این بار فرق می کرد.
فکر نمی کنم تا به حال کابوس دیده باشید و وقتی از خواب بیدار شده باشید؛ دیده باشید که چقدر آن کابوس نسبت به زندگی واقعی آرام تر، زیباتر و حتی رویایی تر باشد. کابوس ...
حوالی:
شعر,
غزل,
پانته آ صفایی,
دیشب کسی مزاحم خواب شما نبود
+ انتشار
یافته در پنجشنبه یازدهم دی ۱۳۹۳ساعت 12:19
توسط احسان جمشیدی
|
دنیای قشنگیه
اونایی که برای ما آرزوی دست نیافتنین و برای ما حتی فکر کردن بهشون سخته. به قول یه دوست هستن آدمایی که براشون خاطره میشن اما من میگم اونا برای بعضیا اون قدر دم دستی میشن که حتی خاطره هم نمیشن.
در زبان لکی به احشام (گاو و گوسفند و ...) دنیا میگن. واقعاً واقعیته فقط سهم ما پهن گوسفنداس سهم یه عده خوردن دنیاس.
دنیای من در دستهایت بود و گم شد
حس می کنم دنیای من دست خودم نیست [محمدرضا ترکی ]
رو به غروب پیش خودم فکر می کنم
خوشبخت کودکی که به دنیا نیامده[سعید توکلی]
دنیای مرموزی ست ما باید بدانیم
که هیچ کس این جا برای هیچ کس نیست[نجمه زارع]
حوالی:
بدبختی کوچه ی دربدری خانه ی بی پدری
+ انتشار
یافته در یکشنبه هفتم دی ۱۳۹۳ساعت 11:42
توسط احسان جمشیدی
|
نه تنها شکل چشمان تو رومی ست که ارقام خلافت هم نجومی ست
دلت مصداقی از نشر اکاذیب
تنت تشویش اذهان عمومی ست
سعید بیابانکی - سکته ملیح
حوالی:
شعر,
دوبیتی,
طنز,
عاشقانه
+ انتشار
یافته در سه شنبه دوم دی ۱۳۹۳ساعت 21:25
توسط احسان جمشیدی
|