تک بیت
هنوز تا متولد شدن مجالم هست / محمدعلی بهمنی
حوالی: شعر, تک بیت
ادامه مطلب
_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من
دوباره"دیده امت"، زل بزن به چشمانی
که از حرارت"من دیده ام تو را"گرم است
بگو دو مرتبه این را که : "دوستت دارم"
دلم هنوز به این جمله شما گرم است
بیا نگاه کنیم عشق را ... نترس ! خدا ...
هزار مشغله دارد ، سر خدا گرم است
من و تو اهل بهشتیم اگر چه می گویند
جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است
...
به من نگاه کنی ، شعر تازه می گویم
که در نگاه تو بازار شعرها گرم است.
نجمه زارع
خبر فوری استاد فاضل نظری کاندیدای شورای شهر تهران شد.
شبانه بغض گلو گیر من کنار بقیع
شکست و دیده ز دل اشک دانه دانه گرفت
کنار پنجرهها دیدگان پر اشکم
سراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفت
نشان شعله و درد و نوای زهرا را
توان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفت
مصیبتی است علی را که پیش چشمانش
عدو امید دلش را به تازیانه گرفت
چه گفت فاطمه کانگونه با تأثر و غم
علی مراسم تدفین او شبانه گرفت
فراق فاطمه را بوتراب باور کرد
شبی که چوبه تابوت را به شانه گرفت
سید فضل الله قدسی
نخواست شیخ بیابد مرا که یافتنم
چراغ نه که به گشتن هم احتیاج نداشت(فاضل نظری)
تلمیح دارد به این ابیات از غزلیات شمس:
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما
گفت آنچه یافت مینشود آنم آرزوست
مولانا در این حکایت به دیوجانس فیلسوف یونانی پیرو مکتب کلبی اشاره دارد. وی ثروت را تحقیر میکرد و از مقررات اجتماعی بیزار بود و چنان که مشهور است در میان خمرهای یا چلیکی مسکن داشت و با نهایت قناعت زندگی میکرد. اسکندر مقدونی در قرنطش (کرنت) از او پرسید به چیزی نیاز دارد، وی پاسخ داد: آری، این که تو خود را از برابر آفتاب که به من میتابد، کنار کشی. هم او بود که در روز روشن چراغ در دست در کوچههای آتن میگشت و میگفت: من انسان را میجویم.
چه زود یادمان رفت ....
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
با اندوه و تاسف بسیار ، خبر درگذست شاعر و هنرمند عزیزمان آقای سید حسن حسینی را شنیدم . این داغ بزرگی بر دل جامعه هنری و ادبی انقلاب است . این انسان فرزانه و آزاداندیش و این مومن پارسا و با فضیلت، یکی از نمونه های برجسته ی امروز و یکی از امیدهای آینده بود . در شعر و ادب و نیز در پژوهش و تاملات محققانه ، خرد و ذوق و ابتکار، شاخصه های کار او بود . مشاهده ی فرآوردهای ذهن خلاق او همواره برای اینجانب اعجاب آور و تحسین انگیز بود .
در گذشت او خسارت بزرگی برای اصحاب هنر وادب است . این حادثه ی تلخ را به بازماندگان آن عزیز و نیز دوستان و همکارانش و به همۀ دلبستگان به زبان و ادب و شعر فارسی تسلیت می گویم و از خداوند متعال فیض و رحمت و مغفرتش را برای آن فقید مسئلت می کنم . سید علی خامنه ای 9/1/1383
برای سالروز رفتنت حافظه ای نداریم ما آدم های کوچک مسیحا
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین! هوا بس ناجوانمردانه سرد است(مهدی اخوان ثالث)
از ازل ايل و تبارم همه عاشق بودند
سخت وابستهی اين ايل و تبارم، چه کنم؟(سید حسن حسینی-مسیحا)
این روزها که می گذرد
شادم
که می گذرد
این روزها
شادم
که می گذرد...
قیصر امین پور
می خواستم یکی از غزل های مهدی مظاهری را برایتان بیاورم ولی... اشکال ندارد ان شاالله در مطلب بعدی...
بعدا نوشت: ببخشید بدقولی مرا انشاالله بعدا یا شاید هیچگاه...
-->آلبوم من خود آن سیزدهم از محسن چاوشی را از دست ندهید
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر/من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم/گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم---استاد شهریار
اگر ز دل نکشم یک دم آه آتشبار
جهان به دیدهٔ من تار میشود، چه کنم
چو ابر، منع من از گریه دور از انصاف است
دلم ز گریه سبکبار میشود، چه کنم
ز حرف حق لب ازان بستهام، که چون منصور
حدیث راست مرا دار میشود، چه کنم
نخوانده بوی گل آید اگر به خلوت من
ز نازکی به دلم بار میشود، چه کنم
توان به دست و دل از روی یار گل چیدن
مرا که دست و دل از کار میشود، چه کنم
گرفتم این که حیا رخصت تماشا داد
نگاه پردهٔ دیدار میشود، چه کنم
نفس درازی من نیست صائب از غفلت
دلم گشوده ز گفتار میشود، چه کنم
صائب تبریزی
بیا که در شب گرداب زلف موّاجت
به غیر گوشه ی چشم تو ناخدایی نیست
درون خاک، دلم می تپد هنوز اینجا
به جز صدای قدم های تو صدایی نیست
نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هر کجا خبری هست ادعایی نیست
دلیل عشق فراموش کردن دنیاست
و گرنه بین من و دوست ماجرایی نیست
سفر به مقصد سر در گمی رسید چه خوب
که در ادامه ی این راه ردّ پایی نیست
فاضل نظری
با همه ی بیت های این غزل موافقم خصوصا آخراش اصلا عاشق این غزلم...
+ابري غريب ميرسد و خيمه ميزند
آهي عميق ميكشم و تار ميشوم - قربان ولیئی
+خس خس
سینه ام
به بهار بی تو
حساسیت دارد - احسان جمشیدی
+مبیعی بود و شیطان چانه زد تا پیر شد بلعم
زر و زن را میانجی کرد و غافلگیر شد بلعم
صلای آسمانی چون مسیحا را فروگیرد
بمان تا یوشع احمد اریحا را فروگیرد - علی معلم دامغانی
+پانوشت: این چند روز می خواستم تارنما را بروز کنم اما هر بار به دلیلی نشد... روز اول عید که دنباله سرماخوردگی سال پیش سرمان را به گیج آورد و کارمان را به بیمارستان کشاند و ...
دنباله شعر قربان ولیئی و استاد علی معلم دامغانی را در ادامه مطلب بخوانید و کل شعر را با صدای خود استاد بشنوید و نیز داستان بلعم باعورا را بخوانید...