دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

سلام الله بسم الله...

دریغ است از ولی اما ولی تنهاست بی مردم
علی، آری علی، حتی «علی» تنهاست بی مردم

برای دفع دیوانی که آغالیده‌اید آنک
عقیم از مصطفی زادن هبل بالیده‌اید آنک

کم از زن های برزن های بی‌آزرم بی‌آزر
بتی بالیده‌اید از خرقه: دستی خون و دستی زر

بر آن حوضی که جامی می دهند - البته بی سر را -
کساد از کاسه‌ها در کوزه خواهد کرد کوثر را

در این عشرت‌سرا از جوش عیاشی و اوباشی
علی - القصه - خواهد ماند و حوضش حوض نقاشی

حقیقت زیر سنگ آز و ناز است از شما از ما
خدا بیزار و آیین بی‌نیاز است از شما از ما

چه می‌خواهیم از این خدمت به جای خویشتن کردن
غرامت بر خدا هشتن برای خویشتن کردن

چو خضراء دمن از «من» خسی بالید و خس تر شد
و خرهایی که استر شد و پرهایی که بستر شد

مبیعی بود و شیطان چانه زد تا پیر شد بلعم
زر و زن را میانجی کرد و غافلگیر شد بلعم

صلای آسمانی چون مسیحا را فروگیرد
بمان تا یوشع احمد اریحا را فروگیرد

الا یا قومنا قوموا اذا الصبح مصباحا
لنا فی الصّبح آثارٌ؛ أ لیس الصبح إصباحا؟

صلامان می‌زند ساقی به گلبانگ خراسانی
به: أنّ اللیلَ قد ولّی و أنّ الدیکَ قد صاحا

مشرف کرد خواهی ماه من از باده مستان را
سلام الله بسم الله روشن کن شبستان را

تو می‌آیی و گیتی گریه خواهد شد برای تو
به تیغ، این تیه کژدم، قریه خواهد شد برای تو
علی معلم دامغانی

دانلود شعر خوانی علی معلم دامغانی

در بي‌شمار آينه

خورشيد سر رسيده كه بيدار مي‌شوم
مي‌نوشمش مكرّر و هشيار مي‌شوم

چشم تو در برابر خويشم نشانده است
در بي‌شمار آينه، تكرار مي‌شوم

مي‌لرزم آن چنان كه زمين روز رستخيز
بر تكّه‌پاره‌هاي خود آوار مي‌شوم

تكثير در تمامي ذرّات كائنات
اين گونه با وقوع تو، بسيار مي‌شوم

ابري غريب مي‌رسد و خيمه مي‌زند
آهي عميق مي‌كشم و تار مي‌شوم

قربان ولیئی

 داستان بلعم باعورا را اینجا بخوانید

بلعم باعورا از علمای بنی‎اسرائیل بود، و كارش به قدری بالا گرفت كه اسم اعظم می‎دانست و دعایش به استجابت می‎رسید....


حوالی: علی رضا قزوه, احسان جمشیدی, علی معلم دامغانی, قربان ولیئی
+ انتشار یافته در  چهارشنبه هفتم فروردین ۱۳۹۲ساعت 15:34  توسط احسان جمشیدی   |