دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

قابل توجه حضرت مولانا+برای مسیحا

نخواست شیخ بیابد مرا که یافتنم‌
چراغ نه که به گشتن هم احتیاج نداشت‌
(فاضل نظری)

تلمیح دارد به این ابیات از غزلیات شمس:

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست‌
گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت آنچه یافت می‌نشود آنم آرزوست‌

مولانا در این حکایت به دیوجانس  فیلسوف یونانی پیرو مکتب کلبی  اشاره دارد. وی ثروت را تحقیر می‌کرد و از مقررات اجتماعی بیزار بود و چنان که مشهور است در میان خمره‌ای یا چلیکی مسکن داشت و با نهایت قناعت زندگی می‌کرد. اسکندر مقدونی در قرنطش (کرنت)‌ از او پرسید به چیزی نیاز دارد، وی پاسخ داد: آری، این که تو خود را از برابر آفتاب که به من می‌تابد، کنار کشی. هم او بود که در روز روشن چراغ در دست در کوچه‌های آتن می‌گشت و می‌گفت: من انسان را می‌جویم.


چه زود یادمان رفت ....

بسم‏ اللّه‏ الرّحمن ‏الرّحیم
با اندوه و تاسف بسیار ، خبر درگذست شاعر و هنرمند عزیزمان آقای سید حسن حسینی را شنیدم . این داغ بزرگی بر دل جامعه هنری و ادبی انقلاب است . این انسان فرزانه و آزاداندیش و این مومن پارسا و با فضیلت، یکی از نمونه های برجسته ی امروز و یکی از امیدهای آینده بود . در شعر و ادب و نیز در پژوهش و تاملات محققانه ، خرد و ذوق و ابتکار، شاخصه های کار او بود . مشاهده ی فرآوردهای ذهن خلاق او همواره برای اینجانب اعجاب آور و تحسین انگیز بود .
 در گذشت او خسارت بزرگی برای اصحاب هنر وادب است . این حادثه ی تلخ را به بازماندگان آن عزیز و نیز دوستان و همکارانش و به همۀ دلبستگان به زبان و ادب و شعر فارسی تسلیت می گویم و از خداوند متعال فیض و رحمت و مغفرتش را برای آن فقید مسئلت می کنم . سید علی خامنه ای 9/1/1383

برای سالروز رفتنت حافظه ای نداریم ما آدم های کوچک مسیحا

مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین! هوا بس ناجوانمردانه سرد است(مهدی اخوان ثالث)

از ازل ايل و تبارم همه عاشق بودند
سخت وابسته‌ی اين ايل و تبارم، چه کنم؟(سید حسن حسینی-مسیحا)


حوالی: شعر, تنقیدیه, تک بیت, تلمیح
+ انتشار یافته در  شنبه هفدهم فروردین ۱۳۹۲ساعت 12:49  توسط احسان جمشیدی   |