پست ثابت دهه اول محرم 92
زنده در هر دو جهان نيست بجز کشته ي دوست
کشته ام کشته ي او را که جهان زنده به اوست
از در دوست در آ، جلوه گه دوست ببين
که رخ دوست نبيني مگر از ديده ي دوست
خضر ما تشنه ي دريا شد و ما تشنه ي وي
وين زلال از دل درياست که ما را به سبوست
تير باران چو تنت از همه سو گشت حسين
سوي حق روي دلت از همه و از همه سوست
گشت از خون تنت کرب و بلا دشت ختن
اينک از تربت او صورت من غاليه بوست
سجده بر خاک تو شايسته بود وقت نماز
اي که از خون جبينت به جبين آب وضوست
هر کريمي نشود کشته بر آزادي خلق
جز تو اي زنده که جود و کرمت عادت و خوست
دشمنت کشت ولي نور تو خاموش نشد
آري آن جلوه که فاني نشود نور خداست
نه بقا کرد ستمگر، نه به جا ماند ستم
ظالم از دست شد و پايه ي مظلوم به جاست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پي اوست
بل که زنده ست شهيدي که حياتش ز قفاست
دولت آن يافت که در پاي تو سر داد ولي
اين قبا، راست نه بر قامت هر بي سر و پاست
تو در اول سر و جان باختي اندر ره عشق
تا بدانند خلايق که فنا شرط بقاست
رفت بر عرشه ي ني تا سرت، اي عرش خدا
کرسي و لوح و قلم، بهر عزاي تو به پاست
بينش اهل حقيقت چو حقيقت بين است
در تو بينند حقيقت، که حقيقت اين است
من اگر جاهل گمراهم، اگر شيخ طريق
قبله ام روي حسين است و همينم دين است
بوسه زد خسرو دين بر دهن اصغر و گفت
دهنت باز ببوسم که لبت شيرين است
در خم طره ي اکبر، دل ليلا مي گفت
سفرم جانب شام و وطنم در چين است
مي کشد غيرت دينم که بگويم به امم
اين جفا بر نبي از امت بي تمکين است
عاشق او را چه اعتناست به جنت
جنت عشاق، خاک کوي حسين است
عالم و آدم که مست جام وجودند
مستي اين هر دو از سبوي حسين است
حضرت حق را به عشق خلق چه نسبت؟
مسأله ي عشق، گفتگوي حسين است
عقد عزاي تو بست سنت اسلام و بس
سلسله ي کاينات، حلقه ي اين ماتمند
محرم سر حبيب، نيست به غير از حبيب
پيک و رسل در ميان، محرم و نامحرمند
فتح الله فواد کرماني (فواد) در ادامه مطلب کامل شعر آمده است
حوالی: شعر, امام حسین, فتح الله فواد کرماني, فواد
ادامه مطلب
کشته ام کشته ي او را که جهان زنده به اوست
از در دوست در آ، جلوه گه دوست ببين
که رخ دوست نبيني مگر از ديده ي دوست
خضر ما تشنه ي دريا شد و ما تشنه ي وي
وين زلال از دل درياست که ما را به سبوست
تير باران چو تنت از همه سو گشت حسين
سوي حق روي دلت از همه و از همه سوست
گشت از خون تنت کرب و بلا دشت ختن
اينک از تربت او صورت من غاليه بوست
سجده بر خاک تو شايسته بود وقت نماز
اي که از خون جبينت به جبين آب وضوست
هر کريمي نشود کشته بر آزادي خلق
جز تو اي زنده که جود و کرمت عادت و خوست
دشمنت کشت ولي نور تو خاموش نشد
آري آن جلوه که فاني نشود نور خداست
نه بقا کرد ستمگر، نه به جا ماند ستم
ظالم از دست شد و پايه ي مظلوم به جاست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پي اوست
بل که زنده ست شهيدي که حياتش ز قفاست
دولت آن يافت که در پاي تو سر داد ولي
اين قبا، راست نه بر قامت هر بي سر و پاست
تو در اول سر و جان باختي اندر ره عشق
تا بدانند خلايق که فنا شرط بقاست
رفت بر عرشه ي ني تا سرت، اي عرش خدا
کرسي و لوح و قلم، بهر عزاي تو به پاست
بينش اهل حقيقت چو حقيقت بين است
در تو بينند حقيقت، که حقيقت اين است
من اگر جاهل گمراهم، اگر شيخ طريق
قبله ام روي حسين است و همينم دين است
بوسه زد خسرو دين بر دهن اصغر و گفت
دهنت باز ببوسم که لبت شيرين است
در خم طره ي اکبر، دل ليلا مي گفت
سفرم جانب شام و وطنم در چين است
مي کشد غيرت دينم که بگويم به امم
اين جفا بر نبي از امت بي تمکين است
عاشق او را چه اعتناست به جنت
جنت عشاق، خاک کوي حسين است
عالم و آدم که مست جام وجودند
مستي اين هر دو از سبوي حسين است
حضرت حق را به عشق خلق چه نسبت؟
مسأله ي عشق، گفتگوي حسين است
عقد عزاي تو بست سنت اسلام و بس
سلسله ي کاينات، حلقه ي اين ماتمند
محرم سر حبيب، نيست به غير از حبيب
پيک و رسل در ميان، محرم و نامحرمند
فتح الله فواد کرماني (فواد) در ادامه مطلب کامل شعر آمده است
+ پست ثابت دهه اول محرم 90
+ پست ثابت دهه اول محرم 91
حوالی: شعر, امام حسین, فتح الله فواد کرماني, فواد
ادامه مطلب