از آپشن های ناگفته خودم
یک: الان ساعت 3و22دقیقه شب است و من بدون دلیل خاصی بیدارم.
دو: امروز بعد از یکبار تلاش ناکام و مذبوحانه "از شرح ماوقعه معذوریم حتی شما دوست عزیز"برای مشاهده گل روی ماه جراح ارتوپدمان؛ وصال حاصل شد و فراق پایان یافت؛ شرح وصال اینکه هنوز داخل نشده ایشان مرا، موضوع جراحیم را و همه جزئیات را به خاطر آورد (بعد از نزدیک به 18 ماه من خیلی از نزدیکانم را فراموش می کنم!!! چه رسد به یک بیمار آن هم با این همه مراجعه کننده. از اینکه بیماران آینده من از این توقعات که من به جایشان بیاورم داشته باشند متاسفم و از اجرای این توقع معذورم) و شروع کرد به فحش بار کردن ما، که ما چرا بعد از عمل چه و چه دیگر پیگیر نبوده ایم بعد چو استادی حاذق همه ی مراحل و دلایل را به توضیح نشست و این سان بود که دانستم در خراب شده ای که ما زندگی می کنیم "کرمانشاه دلاور گهواره تمدن بشری !!! و ایران سرزمین فرهنگ و هنر،سرزمین عشق های جاودان!!!!" هر پزشک متخصصی که از دانش بهره ای برده باشد عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی با این همه ادا و اطوار نیست. به خدا حیف است که اسم ایشان در کنار اسم بعضی از اساتید ما در یک مجموعه بیاید.
سه: یکی از فانتزی هایم این است که متخصص یکی از دو رشته 1-رادیولوژی و علاوه بر آنهم فلوشیپ مداخله ای آن و نه خود رشته به تنهایی و 2- روانپزشکی بشوم و به هیچ وجه با _ این شرایط _ حتی با اصرار و زور هم عضو هیئت علمی و اینجور چیزا نشوم. "آرزو بر پیرتر از خودان عیب نیست" البته سایر رشته ها هم بد نیستند! و دوستشان داریم!
چهار: "بعد از نوشتن پاکش کردم"
پنج: خل وضع بودن دلیل نمی خواهد همین که ا.ج باشی کافیست.
به تگ ها (حوالی) دقت کنید!!!
حوالی: روزنوشت, شب نوشت, چرت نوشت, پرت نوشت