دلخوشم
دو،سه روزی است حس خوبی دارم. با این حال که در این مدت بر اثر حادثه ی دوباره آن پای آسیب دیده مان درد گرفته است و تازه به کمی معمولی شدن و آرامش عادت می کردم دوباره ... خداشکر که به خیر گذشت و به جز یک زخم آزاردهنده و کمی استخوان درد چیز زیادتری نصیبمان نشد اما این ضرب المثل که می گوید "هر چی سنگه واسه پای لنگه" لمس کردم.
حوالی: شعر, غزل, محمدعلی بهمنی
دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست
قانعم بیشتر ازاین چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافیست
من همین قدر که با حال و هوایت گه گاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست
فکر کردن به تو یعنی غزل شور انگیز
که همین شوق مرا خوب ترینم کافیست
" محمد علی بهمنی "
بدون غزلی تازه و ... هم دلخوشیم...
حوالی: شعر, غزل, محمدعلی بهمنی