گاهی چقدر عاقل و گاهی چه ابلهم
اشك كسی به خاطر من درنیامده
جز اين سِرُم كه چكه كنان ایستاده است
حمید روزی طلب
هفتاد دستگاه پر از شور "چَه چَهم"
من گوشه ی نگاه تو را وا نمی نهم
مثل قناری قفسی بسته ی توام
حتی تو هم رهام کنی....من نمی رهم
در گونه هات -فلسفه ی عشق ناگزیر-
من بوسه را به فلسفه ترجیح می دهم
همواره عشق و فلسفه می ریزد از لبت
گاهی چقدر عاقل و گاهی چه ابلهم
گفتم به جنگ فاصله ها می روم ولی
حالا علیه فاصله ها گرم له لهم
چون میوه های زودرس موسم تگرگ
قربانی گزند شد احساس ناگهم
انگشت اتهام زمینند خوشه ها
مادر ! پدر! نه ما...که شمایید متهم
"کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد"
ای نخل سربلندتر از دست کوتهم
رضا شیبانی اصل
تصمیم خودم بود به هرجا که رسیدم؛
یک دایره آن قدر بزرگ است که پرگار "رویا باقری"
حوالی: شعر, تک بیت, رضا شیبانی اصل, رویا باقری