دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

در آفریقا همه چیز سیاه است

باید سفید بودی
با موهای زعفرانی
و چشم های آبی فیروزه ای
لباس هایت را از شانزلیزه می خریدی
و به زبان دیگری حرف می زدی
آن‌ وقت اگر پاپیونت می افتاد
یا النگوهای دخترت کج می شد
آن‌ وقت اگر بادکنک تولدت می ترکید
یا صدای موسیقی همسایه
خوابت را بهم می زد
قول می دادم از غصه بمیرم
باید سفید بودی
تا برایت اشک بریزم
و از برادرت بودن شرم نداشته باشم
تمام شد ابراهیم
فریاد را کشتیم
و چراغ را در خیابان خفه کردیم
راستش را بخواهی مک دونالد بهتر است
و شام خوردن از دست های تو
و بوسیدن دوباره ات
وزیر بهداشت را نگران می کند
و مهم نیست کجای جهانی
کدخدا را به رسمیت نمی شناسی
و امام حسین را دوست داری
کاش امام حسین را دوست نداشتی
و سفید بودی
آن وقت برایت اشک می ریختم
و این شعر را تقدیمت می کردم
ولی نه
این شعر برایِ تو نیست
این شعر نباید منتشر شود
این شعر که امام حسین را دوست دارد
و با روحِ برجام موافق نیست
از شاعر به رئیس جمهور
از شاعر به خبرگزاری دولت
از شاعر به وزارت امور خارجه
با سلام و تحیت
لطفا دستور بفرمایید دهانم را ببندند
این شعر قرار است منافع ملی را به خطر بیاندازد
علی رضا رضایی مجنون
برای مظلومان نیجریه که...
...
...
بگذریم

حوالی: شعر, نیجریه, خفقان مرگ, درد
+ انتشار یافته در  چهارشنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۴ساعت 15:35  توسط احسان جمشیدی   |