خانه دل های ما را عشق٬ خالی کرد و رفت / ناگهان برق محبت٬ اتصالی کرد و رفت
ماجرا این است : کم کم کمیت بالا گرفت
جای ارزش های ما راعرضه کالا گرفت
احترام یاعلی٬ در ذهن بازوها شکست
دست مردی بسته شد پای ترازوها شکست
فرق مولای عدالت بار دیگر چاک خورد
خطبه های آتشین متروک ماند و خاک خورد
زیر باران های جاهل ٬ سقف تقوا نم کشید
سقف های سخت ٬ مانند مقوا نم کشید
با کدامین سحر از دل ها محبت غیب شد؟
ناجوانمردی هنر٬ مردانگی ها عیب شد؟
حوالی: شعر, مثنوی, تلخ
ادامه مطلب
جای ارزش های ما راعرضه کالا گرفت
احترام یاعلی٬ در ذهن بازوها شکست
دست مردی بسته شد پای ترازوها شکست
فرق مولای عدالت بار دیگر چاک خورد
خطبه های آتشین متروک ماند و خاک خورد
زیر باران های جاهل ٬ سقف تقوا نم کشید
سقف های سخت ٬ مانند مقوا نم کشید
با کدامین سحر از دل ها محبت غیب شد؟
ناجوانمردی هنر٬ مردانگی ها عیب شد؟
سید حسن حسینی بقیه در ادامه مطلب
قرار بود چند مدت به ادبیات بپردازم تا شروع دانشکده که دیگر وقت خیلی طلاتر می شود چند کتابی را اینترنتی سفارش دادم یکی یکی زنگ می زنند می گویند این کتاب نیست این کتاب دیگه چاپ نمیشه و ... خوبه بازم یه چند تاییش هم بود حیف که ما قدر هنر را نمی دانیم ... و این فقط ادبیات نیست که مظلوم است...
ببخشید که مدتی است تلخ خوان شده ام و پست ها هم قهوه ای
شعر خیلی خیلی عالی است....
حوالی: شعر, مثنوی, تلخ
ادامه مطلب