دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

❤ مخصوصن این آخری❤

غریبه! بگو آدمی یا پَری؟
کدومی که اینجوری دل میبَری؟

کدوم آفتاب از کدوم آسمون
توو چشمِ تو پاشیده جادوگری؟

که تونستی دستاتُ قایق کُنی،
از آبایِ تو قصّه ها بگذری،

بیای شهرِ ما رُ بریزی به هم
بگی از منم حتّا عاشق تری.

ندونی دوا درمونِ روزامه
شبی که قایم کردی تو روسری.

صدات و نیگات، آتیشَم میزنن
دوتاشون و مخصوصَن این آخری؛

دوتا حبّه زیتونِ فلفل زَدَهن
دوتا سبزِ مایل به خاکستری

که تا قاف رؤیا تو رو میبرن
میمونی باهاشون بری یا نَری...

چی میخوای بگی که نمیگی؟ بگو!
با این سَر تکون دادنِ سَرسَری...

سلامِت قرارِ خداحافظه
خداحافظی ت آخرِ دلبری

می دونم نمی خوای دلم بشکنه...
نگو که نمی خوای بذاری بری!!

می تونی بری... اما تنها برو
دل عاشقاتُ کجا می بَری...

محمد جواد آسمان


حوالی: شعر, ترانه, عشق, محمد جواد آسمان
+ انتشار یافته در  سه شنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۵ساعت 23:18  توسط احسان جمشیدی   | 

زیاد امید ندارم

هزاران شب است امتحان می‌شوم؛ جوابی به این امتحانم دهید
قفس جای من نیست باور کنید؛ رهایم کنید آسمانم دهید

اناری تَرَک خورده در چشم من؛ جهان در نگاهم شده غرق خون
و بغضی گرفته گلوی مرا برای سرودن زبانم دهید

"مترسک" ترین مردِ جالیزی‌ام؛ درونِ سرم کاه و رویش کلاه!
ولی مُشتِ پُر دارم از سنگ و آه! کلاغانِ ده را نشانم دهید!

کلاغانِ بی چشم و رو قصدشان در آوردنِ چشم و چال من است!
بله! چَشم! توی هدف می‌زنم؛ فقط چند لحظه امانم دهید...!

برادرترین ناتنی‌های من! تنِ مُرده‌ام نوشِ جانِ شما!
ولی بی پدرها! به دستِ پدر دو تکّه ازین استخوانم دهید

به شب شک ندارم پُر از رفتنم؛ شتر بر درِ خانه خوابیده است
شدم شربتِ سینه‌ای سوخته؛ فقط قبلِ مصرف تکانم دهید!
 

امید صباغ نو 


عنوان برگرفته از ترانه زیر از حسین صفا در آلبوم جدید محسن چاوشی 

اگر کسی شب سرما به ابرها زد و گم شد مرا به یاد بیارید
و با ستاره ی چشمم برای راه بلدها نشانه ای بگذارید
 
برای این گل قرمز نماز مرده بخوانید؛ مرا شمرده بخوانید
برای خاکسپاری تمام باغچه ها را به مادرم بسپارید
 
دودانگ پیرهنم را، دوپاره از کفنم را، به چشمهام بدوزید
سپس ملال تنم را، دوبال پر زدنم را، در این کفن بگذارید
 
لباس گرم بپوشید؛ به این اتاق مبادا بهار آمده باشد
کدام فصل من از سال! مصممید که امسال سر از کدام درآرید؟
....
به همسری که ندارم به نقل قول بگویید چه دوست داشتنی بود
شما آهای شماها! شماکه همسر خود را همیشه دوست ندارید!
  

برادران عزیزم! شمیم ملحفه هایش کنار میزشما بود
پدر عزیز شما بود؛ کسالت پدرم را مگربه یاد ندارید؟!
 
به خواهران صبورم خبر دهید که “یلدا” تصادفا شب فرداست
تولدم شب یلداست مقدر است که فردا بدون وقفه ببارید
  

زیاد امید ندارم که از تپیدن قلبم گلی دوباره بروید
مگر بهار که سر شد کنار سنگ مزارم دلی دوباره بکارید
 
کدام قله کدام اوج؟ منی که این همه کوهم از این جهان به ستوهم
من از شکار نکردن؛ شما از اینکه شکارم نبوده اید؛ شکارید
 
غروب شد. همه رفتند. در ایستگاه کسی نیست. چه خوب شد همه رفتند.
چه ساده اید که دایم کنار این چمدانها درانتظار قطارید.
 
به این اتاق مبادا بهار سرزده باشد… بهار سر زد و سر شد
خروس خوان سحر شد ستاره های من آیا خیال خواب ندارید؟

پ ن: قسمتهایی از ترانه در خوانش محسن چاوشی حذف ، تعدیل یا تغییر کرده است. 
پ ن: بعضی از علامت گذاری های غزل و ترانه را برای خوانش راحت تر گذاشته ام.


حوالی: شعر, غزل, ترانه, امید صباغ نو
+ انتشار یافته در  شنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۳ساعت 15:16  توسط احسان جمشیدی   |