دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

نگاه ساده‌ی مرا چرید و رفت سطر بعد

نگاه ساده‌ی مرا چرید و رفت سطر بعد
نشد اسیر قافیه ، پرید و رفت سطر بعد

از آن زنی که رو‌به‌رو همیشه فخر می‌فروخت
کمی هوس به رایگان خرید و رفت سطر بعد

شریک دزد بوده و رفیق قافله ، ولی
عذاب سرخ عشق را چشید و رفت سطر بعد

ببین ! پلیس زندگی همیشه دیر می‌رسد
و دزد لحظه‌های من دوید و رفت سطر بعد

نشست توی این ردیف و خط تیره‌ای عمود
به روی خط سینه‌ام کشید و رفت سطر بعد

و پیش پای زندگی ، کمی جلوتر از شما
به خط واحد خدا رسید و رفت سطر بعد

و روی بیت آخرم که سطر آخرش نبود
تمام هستی مرا جوید و رفت سطر بعد
اسماعیل موسوی
حوالی: شعر, غزل, اسماعیل موسوی
+ انتشار یافته در  چهارشنبه یازدهم آبان ۱۳۹۰ساعت 13:35  توسط احسان جمشیدی   | 

اين عادت است از ابتدا کم می‌آورم

اين عادت است از ابتدا کم می‌آورم
نزديکِ "می‌رسم به شما" کم می‌آورم

جمعه؛ هوای کوچه که بارانی است باز
من در هوای جمعه تو را کم می‌آورم

از پشت سر کسی به صدا می‌نويسدم
با اين که می‌رسم به صدا، کم می‌آورم

حالا تو هستی و من و يک پنجره سکوت
از قصد نيست، نه! به خدا کم می‌آورم

تو توی دفتر شعر من جا نمی‌شوی
پرواز می کنی به هوا ... کم می‌آورم

گنجشک، شعر، آدم و خرما؛ قشنگ نيست؟!
نه! عصر پنجشنبه کجا کم می‌آورم؟؟

دوباره انتهای غزل گريه‌ام گرفت
يک شب بيا بگو که چرا کم می‌آورم!!! 

 اسماعیل موسوی
حوالی: شعر, غزل, اسماعیل موسوی
+ انتشار یافته در  سه شنبه دهم آبان ۱۳۹۰ساعت 18:57  توسط احسان جمشیدی   |