نگاه سادهی مرا چرید و رفت سطر بعد
نگاه سادهی مرا چرید و رفت سطر بعد
نشد اسیر قافیه ، پرید و رفت سطر بعد
از آن زنی که روبهرو همیشه فخر میفروخت
کمی هوس به رایگان خرید و رفت سطر بعد
شریک دزد بوده و رفیق قافله ، ولی
عذاب سرخ عشق را چشید و رفت سطر بعد
ببین ! پلیس زندگی همیشه دیر میرسد
و دزد لحظههای من دوید و رفت سطر بعد
نشست توی این ردیف و خط تیرهای عمود
به روی خط سینهام کشید و رفت سطر بعد
و پیش پای زندگی ، کمی جلوتر از شما
به خط واحد خدا رسید و رفت سطر بعد
و روی بیت آخرم که سطر آخرش نبود
تمام هستی مرا جوید و رفت سطر بعد
اسماعیل موسوی
حوالی: شعر, غزل, اسماعیل موسوی
نشد اسیر قافیه ، پرید و رفت سطر بعد
از آن زنی که روبهرو همیشه فخر میفروخت
کمی هوس به رایگان خرید و رفت سطر بعد
شریک دزد بوده و رفیق قافله ، ولی
عذاب سرخ عشق را چشید و رفت سطر بعد
ببین ! پلیس زندگی همیشه دیر میرسد
و دزد لحظههای من دوید و رفت سطر بعد
نشست توی این ردیف و خط تیرهای عمود
به روی خط سینهام کشید و رفت سطر بعد
و پیش پای زندگی ، کمی جلوتر از شما
به خط واحد خدا رسید و رفت سطر بعد
و روی بیت آخرم که سطر آخرش نبود
تمام هستی مرا جوید و رفت سطر بعد
اسماعیل موسوی
حوالی: شعر, غزل, اسماعیل موسوی