دوستداران شقايق اندك ند
خاك ما نسبت به گل مسئول نيست كشت شبنم بين ما معمول نيست
خاك خواهان، دشمن سنجاقكند دوستداران شقايق اندكند
نهر راه سبزه را گم كرده است نرخ زيبايی تورم كرده است
جز صداي شوم شبنم خوارها نيست باغی در طنين سارها
نسترن رسواي خاص و عام شد خون داوودی مباح اعلام شد
هيچ كس با گريه خود قهر نيست لولی بربط زنی در شهر نيست
ماه رفت و ياسها ياغی شدند سيبهای كرمكی باغی شدند
كودكان با نیلبك بيگانهاند دختران در حسرت پروانهاند
كس چراغ عشق را روشن نكرد عكس گل را نقش پيراهن نكرد
اين همان عصر سياه ثانی است اين كمون آخر ويرانی است
دامداران ولايت غافلند گوسفندان رسالت بزدلند
كس نيارد در قدمگاه هجا مستحبات شقايق را به جا
ما به سوي آبهای ناگوار بستهايم از بركه بابونه بار
اي خدا! آواز ده خورشيد را بين ما تقسيم كن توحيد را
از زمين بردار رسم لرزه را منزوی كن آبهای هرزه را
استاد احمد عزيزی
حوالی: شعر, مثنوی, گزیده, احمد عزیزی