دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

طلسم

در گذر از عاشقان رسید به فالم
دست مرا خواند و گریه کرد به حالم

روز ازل هم گریست آن ملک مست
نامه تقدیر را که بست به بالم

مثل اناری که از درخت بیفتد
در هیجان رسیدن به کمالم

هر رگ من رد یک ترک به تنم شد
منتظر یک اشاره است سفالم

بیشه شیران شرزه بود دو چشمش
کاش به سویش نرفته بود غزالم

هر که جگرگوشه داشت خون به جگر شد
در جگرم آتش است از که بنالم

فاضل نظری


حوالی: شعر, غزل, غمگین, عشق
+ انتشار یافته در  سه شنبه هفدهم آبان ۱۳۹۰ساعت 16:11  توسط احسان جمشیدی   |