جنگ و صلح
چشمش اگرچه مثل غزل های ناب بود
چون شعر اعتراض لبش پر عتاب بود
حوالی: شعر, غزل, عشق
چون شعر اعتراض لبش پر عتاب بود

معجون جنگ و صلح و سکوت و غرور و غم
بانوی نسل سومی انقلاب بود
مغرور بود، کار به امثال من نداشت
محجوب بود، گرچه کمی بد حجاب بود

با چشم می شنید، صدایم سکوت بود
با چشم حرف می زد، حاضر جواب بود
کابوس من ندیدن او بود و دیدنش
آنقدر خوب بود که انگار خواب بود
محمد مهدي سيار كتاب حق السكوت صفحه۵۶-۵۷
حوالی: شعر, غزل, عشق