دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

جنگ و صلح

چشمش اگرچه مثل غزل های ناب بود
چون شعر اعتراض لبش پر عتاب بود

چشم

معجون جنگ و صلح و سکوت و غرور و غم
بانوی نسل سومی انقلاب بود

مغرور بود، کار به امثال من نداشت
محجوب بود، گرچه کمی بد حجاب بود

بد حجاب بود

با چشم می شنید، صدایم سکوت بود
با چشم حرف می زد، حاضر جواب بود

کابوس من ندیدن او بود و دیدنش
آنقدر خوب بود که انگار خواب بود

محمد مهدي سيار كتاب حق السكوت صفحه۵۶-۵۷


حوالی: شعر, غزل, عشق
+ انتشار یافته در  پنجشنبه چهارم آبان ۱۳۹۱ساعت 16:46  توسط احسان جمشیدی   |