دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

آواز عاشقانه ي ما در گلو شکست

آواز عاشقانه ي ما در گلو شکست 
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست

ديگر دلم هواي سرودن نمي کند 
تنها بهانه ي دل ما در گلو شکست 

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم 
آن گريه هاي عقده گشا در گلو شکست 

اي داد، کس به داغ دل باغ دل نداد 
اي واي ، هاي هاي عزا در گلو شکست 

آن روزهاي خوب که ديديم ، خواب بود 
خوابم پريد و خاطره ها در گلو شکست 

" بادا " مباد گشت و " مبادا " به باد رفت 
" آيا " ز ياد رفت و " چرا " در گلو شکست 

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند 
نفرين و آفرين و دعا در گلو شکست 

تا آمدم که با تو خداحافظي کنم 
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست

قیصر امین پور


حوالی: شعر, غزل, غمگین, دل تنگی
+ انتشار یافته در  یکشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۰ساعت 9:52  توسط احسان جمشیدی   |