دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

بهانه

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند
تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند

فاضل نظری


حوالی: شعر, غزل, شاخه گلی برای مزار, یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
+ انتشار یافته در  پنجشنبه پنجم آبان ۱۳۹۰ساعت 23:55  توسط احسان جمشیدی   |