دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

زمان

زمان نازاست.

عجوز دهر این پتیاره، جادوگر
به هر در می زند ، اما :
« کارش در نمی گیرد ! »
 
کسی این پیر افسون ساز زشت افسانه را
در بر نمی گیرد!
*
زمان دیگر به مردی راد آبستن نخواهد شد
به زهدانش نخواهد خفت ، تخم پاک‌آیینی
دریغا پاکمردی را نخواهد زاد 

کسی همخوابه‌ی این پیر جادوگر نمی‌گردد
وگر همخوابه‌ای پیدا کند
چنگیز، یا ضحاک
به گوهر پست
به تن ناپاک
به آیین ظالم و سفاک!
*
زمان نازاست
زمین گهواره‌ی طفلان نازیباست
و باد هرزه‌گرد،
گهواره جنبان فضیحت‌هاست 

اجاق زندگی کور است
دگر مردی نمی زاید
سخن این جاست !!!

حمید سبزواری   1342


حوالی: شعر, روزگار
+ انتشار یافته در  دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۶ساعت 1:22  توسط احسان جمشیدی   |