غیر قابل فروش
عزیز خاطر تو
به چاه نفت رسیدهست و
بر نمیگردد
به فکر پیرهن تازه باش، یعقوبم!
حوالی: شعر, ناب, سیدعلی میرافضلی
به چاه نفت رسیدهست و
بر نمیگردد
به فکر پیرهن تازه باش، یعقوبم!
سیدعلی میرافضلی
پ ن: از گشت و گذارهای شبانه در فایل های ذخیره شده ام پیدایش کردم و این یکی.
جهان، کتابِ بی سر و تَهی است
که سطر سطر آن
به غیر حرفهای خاک و خونْ گرفته نیست.
حکایت دروغهای این و آن
و کینهٔ فلان
به خاطر فلان دلیل، با فلان.
کجایِ این کتاب، خواندنی است؟
فقط دو صفحهای که عکس دارد و نقوش
و شعرهای بی رتوش
و لحظههای نابِ غیر قابلِ فروش
فقط همین!
در این کتابِ ناروا
اگر نبود رقصِ رنگ
اگر نبود نور و نغمه و نوا؛
کتاب را
درون گنجهای سه قفله میگذاشتم
و جز سکوت
خیال هیچ کار دیگری نداشتم.
سید علی میرافضلی
حوالی: شعر, ناب, سیدعلی میرافضلی