دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

هیچ

دغدغه ها و دقیقه ها:
افراد مختلفی چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی می بینم که هر کدام برای خودشان دغدغه ای دارد:
یکی می خواهد ریشه مشکلات نوع بشر را بخشکاند.
یکی دزدی او را به وجد می آورد.
یکی می خواهد زن بگیرد.
یکی می خواهد ظلم به جامعه زنان را ریشه کن کند.
یکی  می خواهد همانی شود که دیگران می خواهند.
یکی هدفش مکیدن خون دیگران است.
یکی پی یک لقمه روزی حلال است.
یکی می خواهد ریشه بی عدالتی را از بیخ بکند.
یکی می خواهد شوهر کند.
یکی می خواهد اسلام ناب را گسترش دهد.
یکی می خواهد خودش آدم خوبی باشد.
یکی می خواهد با جهل مبارزه کند.
یکی می خواهد با بی حجابی مبارزه کند.
یکی دنبال احیا محیط زیست است.
یکی از همه چیز ها و در همه ی چیز تقلب را می پسندد.عقیده،خانواده،جامعه،خود و...تقلبی
یکی می خواهد بیماری ها را درمان کند.
یکی دنبال جامعه آزاد و مدنی است.
یکی می خواهد جلوی ظلم به خودش را بگیرد.
یکی دنبال بچه دار شدن است.
یکی پژوهش را دوست دارد و قبله اش ISI است.
یکی دنبال زیارت رفتن است.
یکی دنبال نویسنده شدن می رود.
یکی فلسفه را می پسندد.
یکی شعر را دلخواه می داند.
یکی دوست دارد همه چیز را و همه کس را تجربه کند.
یکی می خواهد بازیگر شود.
یکی می خواهد به ریشه های اصیل باستانی اش برگردد.
یکی می خواهد داف خوبی بشود.
یکی فقط می خواهد که بکشد.
یکی می خواهد آنقدر پول داشته باشد که خودش زیر پول هایش گم شود.
یکی فقط دنبال خودکشی ست و حوصله مردن دارد.
...
...
...
یکی هم مثل من اصلاً نمی خواهد {از} {چیزی} {را} {از} بخشکاند؛ به وجد بیاید؛ بگیرد؛ ریشه کن کند؛ بمکد؛ اکلو حلالاً؛ بیخ بکند؛ گسترش دهد؛ باشد؛ مبارزه کند و باز هم مبارزه کند؛ احیا کند؛ تقلب کند؛ درمان کند؛ آزاد و مدنی بشود ؛ بچه دار شود؛قبله اش روبه ISI شود؛ برود؛ نویسنده  یا فیلسوف شود؛شعر را بپسندد؛ تجربه کند؛ بازیگر شود؛ به ریشه های اصیل باستانی اش برگردد؛ بشود؛ بکشد؛ گم شود؛ و حتی بمیرد.

 

و هی می دود و ...


حوالی: هیچ, روزنوشت, احسان جمشیدی
+ انتشار یافته در  پنجشنبه سوم مهر ۱۳۹۳ساعت 17:7  توسط احسان جمشیدی   |