بچگی کرده ام درست... ولی/گله ی بچه ها عوض دارد//بغض من بی دلیل میترکد/بغض این روزها مرض دارد
هر چه ترديد شدند عشق به پايان نرسيد
ماه در «مهر» تو محصور شد، «آبان» نرسيد
می شکستند دلم را که مرا ابری تر...
ابرها هم متراکم شد و توفان نرسيد
باد هی بال کبوتر به حياطم آورد
نامه های تو ولی از تو چه پنهان ، نرسيد
مشهد عشق تو را صحن دلم می طلبيد
چشم آهوی من اما به خراسان نرسيد
چمدان سفر از حسرت ديدار تو پر
مثل هر روز قطار آمد و مهمان نرسيد
هم سفر باز بگو راه کمی طولانی ست
عاقبت مرد تو در نم نم باران نرسيد...
*
سوت! تا کوپه تکان خورد، زنی جیغ کشید
نور فانوس زمین ریخت و دهقان نرسید
مژگان عباسلو - مثل آوازهای عاشق تو
حوالی: شعر, غزل, مژگان عباسلو
ماه در «مهر» تو محصور شد، «آبان» نرسيد
می شکستند دلم را که مرا ابری تر...
ابرها هم متراکم شد و توفان نرسيد
باد هی بال کبوتر به حياطم آورد
نامه های تو ولی از تو چه پنهان ، نرسيد
مشهد عشق تو را صحن دلم می طلبيد
چشم آهوی من اما به خراسان نرسيد
چمدان سفر از حسرت ديدار تو پر
مثل هر روز قطار آمد و مهمان نرسيد
هم سفر باز بگو راه کمی طولانی ست
عاقبت مرد تو در نم نم باران نرسيد...
*
سوت! تا کوپه تکان خورد، زنی جیغ کشید
نور فانوس زمین ریخت و دهقان نرسید
مژگان عباسلو - مثل آوازهای عاشق تو
پ ن1: حس و حالم اینطورها نیست ، مهری نیست نمی دانم چرا آبان نمی رسد (امروز تازه 20ام بود) شاید نمی خواهد ما دوباره امتحان بدهیم! اما دلم می خواهد روزها بروند هر چه سریع تر
پ ن2: یک ویژگی خوب دانشکده و بیمارستان رفتن خستگی است خصوصاً که من به خواب ظهر عادت ندارم و شب راحت ساعت 11 تا 12 در چشم بهم زدنی خوابم می برد.(حالا بگویند که هی غر می زند این هم یک ویژگی خوب)
پ ن3: یک ویژگی خوب دیگر دانشکده رفتن این است که حواست از اینکه همه چیز زندگی ات افتاده پرت می شود به این که این واحد را نیفتی!
پ ن : عنوان از مرتضی عابدپور لنگرودی ... و عیدتون مبارک
حوالی: شعر, غزل, مژگان عباسلو