دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

آرام (1)

با سوت هر قطار دلم تنگ می شود
گاهی چه خنده دار دلم تنگ می شود

دنبال ریل می دوم و گریه می کنم
آرام و بی قرار، دلم تنگ می شود

حرف سفر همیشه مرا زجر می دهد
حتی کنار یار دلم تنگ می شود
***
پیش تو می نشینم و هی بغض می کنم
اینجا سر مزار دلم تنگ می شود

بعد از تو می روم سر جای همیشگی
اما سر قرار دلم تنگ می شود
***
نزدیک راه آهن شهر است خانه ام
روزی هزار بار دلم تنگ می شود 

امیر تیموری 

روزی هزار بار دلتنگ می شوم ولی سوت قطاری نیست و اصلاً قطاری...!


حوالی: شعر, غزل, امیر تیموری
+ انتشار یافته در  جمعه چهاردهم آذر ۱۳۹۳ساعت 12:41  توسط احسان جمشیدی   |