امید
نمیرسید به رغم چراغ دید به دید
دری گشوده نشد قفل روزگار شکست
دل تمامی این شهر را کلید کلید...
زمان راستی و دوستی سرآمده بود
و بار کج که به منزل نمیرسید رسید
چه جای شکوه هزاران بهار در پیش است
از این میانه خزان یک دو غنچه چید که چید
بهار میرسد از دوردست و میریزد
دوباره درشب دلهای ناامید، امید
محمد حسین نعمتی
امروز ابتهاج خاصی دارم با اینکه از صبح که کم مانده بود اتومبیلی زیرم بگیرد و... تا دانشکده و ...
چندی روزی بود شعر نخوانده بودم شعر خونم! پایین آمده بود با اینکه امتحان فیزیولوژی دارم اما "غزل می ماند"
الان دارم به "راز دل" از آلبوم رسوای زمانه از علیرضا قربانی گوش می دهم اینجاش معرکه است
دل دیوانه ی من به غیر از محبت گناهی ندارد ، خدا داند
شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی ، پناهی ندارد ، خدا داند
منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند
به جز این اشک سوزان ، دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند
از اینجا می شود قسمت هایی از آلبوم را شنید
ینا به نظر یکی از دوستان چند تا شعر با موضوع خداحافظی تو ذهن یا تو رایانه داشتم گذاشتم ببخشید اگر زیاد ناب نشدخیلی سریع شد با فرمت txt میتوانید با کلیک راست و save as انرا ذخیره کرد یا مستقیم open کرد. امیدوارم یه دردشون بخوره! اینجا اینجا
حوالی: شعر, غزل, موسیقی, علیرضا قربانی