دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

تو ...

تـو مـپندار که خـاموشی ِ مـن،
هـست بـرهان ِ فـرامـوشی ِ مـن ....

در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم ،
- می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری !
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد ،
- که مرا
زندگانی بخشد
چشم های تو به من می بخشد
شورِ عشق و مستی
و تو چون مصرعِ شعری زیبا ،
 سطرِ برجسته ای از زندگی من هستی .

دفتر عمر مرا٬
با وجود تو شکوهی دیگر٬
رونقی دیگر هست
می توانی تو به من٬
زندگانی بخشی٬
یا بگیری از من٬
آنچه را می بخشی.

 برگزیده چند شعر از حمید مصدق


حوالی: شعر, جمله ادبی, تو, عمر
+ انتشار یافته در  جمعه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۱ساعت 18:54  توسط احسان جمشیدی   |