دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

من همیشه افقم ظلمانی است

باز دریای دلم طوفانی است
آسمان کسلم بارانی است

باران

باغم ار زیر و زبر شد نه عجب
تحفه فصل خزان  ویرانی است

شرح تنهایی من می پرسی؟
شرح تنهایی من طولانی است

دور باطل زده ام ، قصه من
همه سر گشتگی و حیرانی است

بعد سر گشتگی و حیرانی
باز هم حیرت و سر گردانی است

دار و تیشه همه اسودگی اند
عشق بازی نه بدان آسانی است
 
معنی عشق ز مجنون می پرس
که همه بی سر و بی سامانی است

نسخ و تعلیق من از سر مشقی است
که مرا حک شده  بر پیشانی است
 
گرد بادم ،نه نسیم سحری
کار من ،گل نه، غبار افشانی است

نای بی همدمم و تا به ابد
ناله در حنجره ام، زندانی است
 
شب قطب و فلک بی افقم
من همیشه افقم ظلمانی است

مرحوم حسین منزوی


حوالی: شعر, غزل, غمگین, باران
+ انتشار یافته در  سه شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۱ساعت 16:37  توسط احسان جمشیدی   |