شعروکتاب
یک:
حوالی: شعر, کوتاه نوشت, احسان جمشیدی, شعروکتاب
تو گفتی که انجامش می دهی
من اما باور نکردم و تهدید کردم که مگر از ...
تو اما گذشتی
و من حالا ترجیح می دهم
وقتم را با خیره شدن به صفحه ی مانیتور بکشم
تا تو "بازی عروس و داماد" بخوانی
و از نیم لحظه های وقتت نگذری
من کشتن را از گذشتن بیشتر دوست دارم
تو ولی همیشه به گذشتن فکر می کنی و نمی کشی
من اما فقط تو را دوست دارم و فکر نمی کنم
*بازی عروس و داماد مجموعه داستان کوتاه نوشته بلقیس سلیمانی
دو:
یک لیوان آب کافی نیست
همه ی حوض را سرکشیدم
این قرص اما باز هم در گلویم گیر کرد
پزشکان چه حرفها که نمی زنند
مثلا همین
هر ماه یک شب/یک قرص کامل/با سینه ای فراخ
حوالی: شعر, کوتاه نوشت, احسان جمشیدی, شعروکتاب