دو قدم مانده به گل

_ شعرهایی که می پسندم _ خاطرات شعری من

نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است نفس نمی کشم ، این آه از پی آه است

نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است
نفس نمی کشم ، این آه از پی آه است

در آسمان خبری از ستاره من نیست
که هر چه بخت بلند است ، عمر کوتاه است

به جای سرزنش من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا گشتن زمین ماه است

شب مشاهده چشم آن کمان ابروست
کمین کنید رقیبان سر بزنگاه است

اگر نبوسم ُ حسرت ، اگر ببوسم ُ شرم
شب خجالت من از لب تو در راه است...

فاضل نظری

نسخه دیگری از این شعر استاد فاضل نظری که تفاوت های جزیی با این نسخه دارد

به طعنه گفت به من: روزگار جانکاه است
به من! که هر نفسم آه در پی آه است

در آسمان خبری از ستاره من نیست
که هر چه بخت بلند است عمر کوتاه است

به جای سرزنش من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا بودن زمین ماه است

شب مشاهده چشم آن کمان ابروست! 
کمین کنید که امشب سر بزنگاه است

شرار شوق و تب شرم و بوسه دیدار
شب خجالت من از لب تو در راه است....

+ انتشار یافته در  شنبه سوم دی ۱۳۹۰ساعت 12:47  توسط احسان جمشیدی   |